نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 347
گردد و خوندل و ساير عروق را به جوش آرد و به اعالى بدن مرتفع
گردد، و اثر آن در بشره و چشم كه به منزلت شيشه است ظاهر شود. گاهى بشره بغايت سرخ
شود، و آن وقتى بود كه غضب بر كسى بود كه او را قدرت بر انتقام كشيدن از او بوده
باشد [88 ب] و مانعى موجود نباشد؛ و گاهى بشره زرد گردد، و آن وقتى بود كه غضب بر
كسى باشد كه او را قدرت انتقام كشيدن از او نباشد؛ و گاهى چنان شود كه بشره گاهى
سرخ مىشده باشد و گاهى زرد، و آن در حالى بود كه غضب بر كسى باشد كه با او مساوى
باشد و در انتقام مردّد باشد و تردّد در خون به هم رسد. گاهى منبسط گردد و بشره
سرخ شود، و گاهى منقبض گردد و بشره زرد شود و بدين سبب صاحب غضب مضطرب باشد.
و اين قوّت را سه درجه بود: افراط و تفريط و اعتدال. و افراط اين قوّت
آن است كه چنان غالب گردد كه از حدّ سياست عقل و شرع تجاوز كند و بصيرت شخص را
بپوشاند.
و گاه بود كه سلب فكر و اختيار او كند، و سلب اين غلبه گاه باشد كه
در اصل فطرت باشد، چه تركيبى باشد مناسب تركيب كبريت كه از اندك شررى افروخته
گردد، و تركيبى باشد مناسب تركيب روغن كه اشتعال آن را سببى بيشتر بايد. و گاه
باشد كه به اكتساب حاصل شده باشد، چنانكه با قومى مخالط باشد كه ايشان به استيلاى
اين صفت مفاخرت و مباهات كنند و قوّت سبعى را شجاعت و رجوليت نام نهند و در معرض
فخر آن را ياد كنند و چون جهّال عامّه آن را بشنوند، از جهل و عنادت آن را كمال
تصوّر كنند و ارادت تقويت اين صفت در نهاد ايشان پديد آمد[1]
و مرتبهمرتبه اين قوّت در ايشان شديد گردد، و گاهى تندى آن به حدّى رسد كه دخانى
مظلم به دماغ كه محلّ فكر و عقل است برآيد و معدن فكر را تاريك گرداند، و صولت
اشتعال آن چشم و گوش را از ادراك مصلحت و استماع نصيحت كور و كر گرداند. و گاه
باشد كه چون وعظ و نصيحت شنود، غضب او زياد گردد، و لهذا حكما گفتهاند كه در حين
اشتعال غضب پادشاهان نصيحت و طلب عفو مجرم نبايد كرد تا آنگاه كه غضب فى الجمله
تسكين يابد. و به حقيقت غضب نوعى از جنون است، چنانكه حكما گفتهاند.