نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 252
او بيرون تواند آمد. پس، درجه اخير عجز شد كه «و اللّه اكبر.» و
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله منقول است كه بگويم: «سبحان اللّه و الحمد
للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اكبر دوستتر است بر من از هرچيز كه آفتاب بر آن
طلوع نموده.»
و بعضى بزرگان گفتهاند در مرتبه تسليم شكر منتفى شود، چه شكر مشتمل
است بر قيام مكافات منعم و آنكس كه در مقام بندگى به محلّى بود كه خود را هيچ
محلّى ننهد چگونه در مقابله كسى تواند آمد كه همه او باشد. پس، نهايت شكر تا آنجا
بود كه خود را وجودى نهد و منعم را وجودى؛ و حاصل اين مقام آن است كه چون بنده در
حقايق ملك و ملكوت تأمّل مىكند، مىداند كه زمين و آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان
و جنّ و انس و فرشتگان در قبضه تسخير قدرت او مقهور و مسخّرند و ايشان را هرچند فى
الجمله اختيارى در افعال هست، امّا چون تأمّل در اسباب و وسايط بعيده و ارتباط آن
به قدرت قاهره ربّانى مىشود، در ميانه وجود ايشان بسيار ضعيف است و اسناد انعامى
به غير واجب تعالى بر سبيل استقلال است و بىاصل، و اين مقام شناخت منعم است.
و از حضرت صادق 7 منقول است كه، وحى فرستاد خداى تبارك و
تعالى به موسى 7 كه، «يا موسى شكر كن حقّ شكر مرا.» گفت: «يا ربّ!
چگونه شكر كنم تو را؟ و هيچ شكرى نيست كه به آن شكر كنم تو را، الّا آنكه به آن
انعام كردهاى بر من.» فرمود: «يا موسى! الحال شكر من كردى، چون دانستى كه اين از
من است». و در اخبار آمده كه، موسى 7 در مناجات گفت: «الهى! آدم را به
دست قدرت خود آفريدى و او را از جمله خلايق برگزيدى و ملائكه را سجده او فرمودى و
دار كرامت بهشت را منزل او ساختى و حوّا كنيزك خود را زوجه او گردانيدى، چگونه به
شكر [62 آ] اين جمله قيام توانست نمود؟» خطاب آمد كه، «دانست كه اين جمله از حضرت
ماست. شناختن او اين را شكر او بود.» و امّا دوم، كه شادمانى بود به وصول نعمت،
چند قسم بود: يكى آنكه شادمانى او به اصل وصول نعمت باشد، چنانچه اين نعمت به هر
وجه كه به او رسد خوشحال گردد.
قسم ديگر آنكه خوشحالى او از وصول نعمت بنابر آن باشد كه ايصال نعمت
دلالت بر شفقت و عطوفت منعم مىكند بر او، كه اگر اين نعمت از غير راه منعم به او
واصل
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 252