نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 25
نظام اجتماعى- سياسى گذاشته نشود، زوالى محتوم در پى خواهد
داشت. واكنشى كه او نسبت به اين بحران نشان داد، بيش از آنكه سياسى باشد، فلسفى
بود.[1] اين بحران عبارت بود از وجود
خلافت ظاهرى اهل سنّت در بغداد و حكومت شيعيان اسماعيلى در مصر كه با دستگاه خلافت
باطنى خود نظام تغلّب ويژهاى را ايجاد كرده بودند و وى به عنوان فيلسوفى شيعى
مشرب نمىتوانست خود را با اين دو نظريه هماهنگ سازد.[2]
او به اين نكته پى برده بود كه چارهانديشى و بيرون آمدن از چنبر بحران سياسى، جز
از مجراى درك فلسفى ممكن نيست. راهحلّى كه فارابى پيشنهاد مىكند تأسيس مدينه
فاضلهاى است كه مراد از اجتماع در آن، تعاون افراد در امورى است كه به وسيله آن
مىتوان به سعادت واقعى نايل شد.[3] نزد او چون فلسفه علم به اعيان
موجودات است و همه امور تابع نظام معقولى كائنات است، مدينه و فرد هم بايد موافق و
مطابق نظام اعيان باشد و بىتوجهى به مدينه موجب نقص فلسفه است.[4]
فارابى سعادت يك جانبه را ناقص مىداند و سعادت كامل را سعادت دنيوى و اخروى هردو
مىداند، و از اين راه، رابطه بين فلسفه و شريعت، بين دنيا و آخرت، و دين و سياست
را روشن مىكند. رهبر جامعه بهترين فرد آن جامعه و يا پس از بهترين فرد قرار دارد.
تنها پيامبر بهترين فرد در جامعه است و بنابراين، وى تنها شايستگى مقام رهبرى و
زعامت عالى جامعه را دارد و رهبر دوم جانشين وى و امام جامعه است.[5]
با تأمّل در اين نظريه مىتوان آن را با نظر شيعه نيز قابل انطباق دانست. فارابى
رياست مدينه را مشروط به شرايطى دانسته و دوازده خصلت را براى احراز رياست
برمىشمارد.[6] كوششى كه فارابى به خرج داد،
تلاشى براى ايجاد سازش ميان حكمت يونانيان و الزامات دوره تاريخى اسلامى بود. امّا
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه حتّى اگر در عالم نظر، كوشش او موفق بوده
باشد، در عمل، انديشه مدنى وى درختى تنومند، ولى بىثمر بود. زيرا ايجاد سازش ميان
دوره