نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 177
مردن و ساعت و مقام دفن [39 ب] نيز موافق بود به آنچه ذو الكفل
گفته بود. ايشان را صدق قول او معلوم شد، و صد و بيست و چهار هزار كس به ذو الكفل
ايمان آوردند و متابعت او نمودند. و ذو الكفل به جهت جميع آن مردم متكفّل جنّت شد،
همچنانكه براى كنعان شده بود. پس، خداى تعالى او را ذا الكفل نام نهاد.
حكايت پنجم در بيان قبول توبه جمعى از صحابه كرام
اصحاب تفسير آوردهاند كه محلّى كه حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه
و اله به غزاى تبوك مىفرمود، از اصحاب آن حضرت ده كس از آن غزا تخلّف ورزيدند و
شرف خدمت آن حضرت و سعادت غزا را گذاشته، تن به آسايش داده در مدينه بماندند. بعد
از آنكه آن حضرت 7 از غزاى تبوك بازگشت و به مدينه مشرّفه تشريف فرمود،
آن جماعت بر خطا و گناه و مذلّت خود متنبّه شده، بر تهديدات الهى كه درباره تخلّف
صادر شده، اطّلاع يافته آتش خوف الهى در باطن ايشان اشتعال يافته پشيمان و نادم
گشته؛ از آن جمله هفت تن خود را بر ستونهاى مسجد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله
بستند و گفتند: «ما سوگند خوردهايم كه تا حضرت رسالت پناهى ما را نگشايد، ما خود
را نگشاييم».
آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله بعد از رسيدن به مدينه، چنانكه عادت
آن حضرت بود، از راه به مسجد تشريف آورده، دو ركعت نماز بگزارد. بعد از آن پرسيد
كه، «اينها چه كسانند؟» اصحاب به عرض رسانيدند كه، «ابو لبابه و چند تن ديگرند از
صحابه، كه به غزاى تبوك حاضر نشدهاند و از صحبت حضرت تخلّف نمودهاند. الحال، از
ندامت و پشيمانى آن توبه كرده، خود را بر اين ستونها بستهاند و قسم ياد كرده كه
تا حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله ما را نگشايد ما خود را نگشاييم.» حضرت صلّى
اللّه عليه و اله فرمود كه، «من هم سوگند خوردهام كه تا در اين باب مأمور نشوم،
از جانب خداى عز و جلّ ايشان را نگشايم.»
مشهور است كه ايشان هفت روز به همان طريق بر ستونها بسته، طعام و آب
نخوردند و به توبه و استغفار مشغولى مىنمودند، تا توبه ايشان مقبول گرديد. و بعد
از آن، اين آيه نازل شد: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا
بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ
يَتُوبَ
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 177