نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 159
كه آمرزيده شدى.
«اولئك جزاؤهم» ايشان آنانند كه جزا و پاداشت عمل ايشان آمرزش باشد.
يعنى، آنان كه بر اين صفتند، كه در اين آيه و در آيات پيش گذشت، از ايشان است
آمرزش، و بهشتانى كه در زير درختان آن جويها مىگذرد در آنجا مخلّد خواهند بود، و
نيك مزدى است جهت عملكنندگان بهشت.
در خبر است كه خداى عز و جلّ وحى فرستاد به حضرت موسى 7
كه، «يا موسى! چه بيشرم باشد آنكس كه او طمع كند در بهشت بىعمل. يا موسى! چگونه
سخاوت كنم به رحمتم، بر آنكه بخل كند به طاعت خود.»
بعضى گفتهاند چون اين آيه نازل شد، ابليس بگريست. آنگاه، گفت: «به
عزّت تو! كه تا توانم اغرا[1] و اغوا
كنم ايشان را». حق تعالى فرمود: «به عزّت و جلال من! كه ايشان را بيامرزم، مادام
كه استغفار مىكنند». و بعضى گفتهاند سبب نزول اين آيه آن بود كه جماعتى از صحابه
گفتند: «يا رسول اللّه! همانا بنى اسرائيل از ما گراميتر بودند بر خداى عز و جلّ».
فرمود: «چرا؟» گفتند: «براى آنكه چون گناهى كردندى، در سراى ايشان نوشتهاى پيدا
شدى كه بر خويشتن عقوبتى بكنيد؛ از گوش بريدن يا بينى بريدن يا امثال آن، تا
كفّاره گناهان باشد. ايشان آن بكردندى و واثق شدندى به كفّاره گناه». خداى تعالى
اين آيه فرستاد و گفت: «شما گراميتريد بر من كه شما را اين نفرمودم. به كفّاره
گناه از شما به توبه و استغفار راضى شدم».
و بعضى گفتهاند در [باره] نبهان تمّار نازل شد كه مردى خرمافروش
بود. زنى به دكّان او رفت كه خرما خرد. زن را جمالى بود. گفت: «اى فلان [ه][2] مرا خرماى به از اين هست در خانه.
اگر خواهى تا به خانه رويم و از آن خرما بدهم». زن با او به خانه رفت. چون او را
خرما داد، او را دربرگرفت و بوسه كرد. زن گفت: «اتقّ اللّه، از خداى بترس». مرد در
حال پشيمان شد و دست از او بداشت و نزديك حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله آمد و
گفت: «يا رسول اللّه! [34 ب] خويشتن را هلاك ساختم». و قصّه با حضرت رسول صلّى
اللّه عليه و اله بگفت، و گفت: «يا رسول اللّه! آنچه من سزاوار آنم با من بكن».
جبرئيل 7 آمد و اين آيه آورد.