نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 160
فصل ششم: در نقل بعضى حكايات تائبان
حكايت [اوّل]
از ثعلبه انصارى ; نقل كردهاند كه، هرگاه حضرت رسالت پناه
صلّى اللّه عليه و اله عزيمت غزوى فرمودى، ميان دو تن از صحابه عقد اخوّت بستى تا
يكى روى به غزا آورده، آن ديگرى مانده انتظام مهام ضروريّه او را در عهده خود
گرفتى.
در غزو تبوك[1] حضرت رسول
صلّى اللّه عليه و اله ميان سعيد بن عبد الرحمن و ثعلبه انصارى عقد اخوّت بسته بود
و سعيد در ملازمت حضرت رسالت پناهى صلّى اللّه عليه و اله عازم جهاد شده؛ ثعلبه
تهيّه اسباب معيشت اهل و عيال وى را به خود گرفته هر روز بيامدى و آب و هيزم و
ساير مايحتاج خانه سعيد مهيّا كردى.
روزى بدان منزل آمد، و زن سعيد كه سعادت ازلى او را در حجله عصمت
پرورش داده بود از پس پرده جهت مهمّى با وى سخن مىگفت. ابليس در دكان وسوسه بگشاد
و متاع غرور و فريب را در نظر ثعلبه جلوه داد كه، مدّتى است كه از پس حجاب سخنى
مىشنوى؛ آخر نظرى كن تا ببينى كه در پس پرده چيست و گوينده اين سخن كيست.
ثعلبه به مكر شيطان مغرور شده، نگاه كرد. زنى ديد در آن خانه، با
جمال تمام. ثعلبه از مشاهده حسن و جمال او بىقرار و پريشان روزگار شده، پرده آزرم
از پيش برداشته، به پس پرده درآمد و خواست كه چنگ مراد در دامن آرزو زند. زن گفت:
«اى ثعلبه! روا باشد كه سدّ حرمت برادر غازى[2]
خود مىكنى؟ او در راه خدا به غزا مشغول و تو اينجا قصد حرم او مىكنى؟»
سخن آن عفيفه تيرى بود كه از كمان قضا به هدف سينه ثعلبه آمد.
نعرهاى زد و از خانه بيرون دويد و روى به صحرا نهاد و در پاى كوهى بر خاك افتاده،
چون مرغ
[1] - پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله از طريق
افرادى كه به شام رفت و آمد مىكردند اطّلاعاتى مبنى بر آمادگى سپاه روم به
فرماندهى هرقل( هراكليوس) براى حمله به مقرّ حكومت اسلامى دريافت داشتند، لذا
دستور بسيج عمومى صادر كردند. لشكركشى سنگين و پرزحمت حضرت رسول در سال نهم هجرى
كه با كارشكنى منافقان همراه بود به نبرد ختم نشد، چون سپاه روم مصلحت نديد در
رزمگاه حاضر شود. رك: مغازى واقدى، ج 3، صص 989 تا 1025.