سوم آنكه: مشترى پيش از بيع كردن عالم بهعيب نباشد، چه اگر عالم باشد
ردّ نمىتواند كرد. و ارش نيز نمىتواند گرفت.
چهارم آنكه [1]
در وقت بيع كردن خيار عيب را ساقط نكرده باشد، خواه به تفصيل و خواه به اجمال، چه
اگر ساقط كرده باشد ردّ نمىتواند كرد. [2]
و گرفتن ارش در
چهار موضع ثابت مىشود:
اوّل آنكه: هر
گاه مشترى تصرّف كرده باشد در متاع عيبناك، چنانچه گذشت.
دوم آنكه: هر
گاه مشترى كسى را بخرد كه بر او آزاد شود، در اين صورت نيز ردّ نمىتواند كرد و
ارش مىتواند گرفت.
سوم آنكه: در
صورتىكه مشترى اختيار فسخداشتهباشد وفسخنكند، ارش مىگيرد.
چهارم آنكه:
هرگاه متاع در دست مشترى عيب جديد بهم رسانيده باشد، در اين صورت [3] نيز فسخ
نمىكند لكن ارْش مىگيرد.
نهم: خيار
تدليس
و آن چنان است
كه شخصى كنيزى را مثلًا فروخته باشد بهشرط آنكه سرخروى و جُعْد موى باشد
وروىاورا به سرخاب سرخكرده باشند وموىديگرىرا بهموىاووصل نموده باشند، پس در
اين صورت اگر مشترى عالم به آن نبوده باشد و بعد از خريدن عالم به آن شود اختيار
دارد كه فسخ كند. و همچنين هر گاه كسى گوسفندى كه چند روز شير او را ندوشيده باشد
بفروشد بهشرط آنكه شير او مقدار معيّنى باشد و بعد از آن ظاهر
______________________________
[1]-
شرط ديگر اينكه بايع پيش از بيع تبرّى از عيب نكرده باشد. (نخجوانى، يزدى)
[2] و ارش
نمىتواند بگيرد. (دهكردى، يزدى)
[3] در بعض
مواضع ارش نمىتواند بگيرد لكن ردّ مىتواند بكند، مثل اينكه بنده كه خريده خصّى
باشد و قيمت آن با غير خصىّ مساوى يا ازيد باشد در اين صورت ارش نيست و ردّ ثابت
است و مثل اينكه جنس ربوى را به مساوى آن بفروشد واحدهما معيب باشد كه بعضى
گفتهاند نمىتواند ارش بگيرد چون مستلزم رباء است، لكن اقوى جواز است و لزوم رباء
معلوم نيست چون ارش جزء احد عوضين نيست بلكه غرامت خارجيّه است. (دهكردى، نخجوانى،
يزدى)