نسخه گنج يافت كه به فلان گورستان برون بايد رفت و پشت به قبه بزرگ
بايد كرد، و روى به سوى مشرق، و تير و كمان بايد نهاد و انداختن. آنجا كه تير افتد
گنج است. رفت و انداخت چندان كه عاجز شد، نمىيافت. و اين خبر به پادشاه رسيد. تير
اندازان دور انداز انداختند. البته اثرى ظاهر نشد چون به حضرت رجوع كرد الهامش داد
كه بفرموديم كه كمان را بكش. آمد تير به كمان نهاد و همان جا پيش او افتاد. چون
عنايت در رسيد خُطْوَتَان وَ قَدْ وَصَلَ[1].
(مقالات شمس. نسخه فاتح، ورق 14) و اشاره بدين حكايت (ورق 62) گويد:
هر كه آن تير را دورتر انداخت محرومتر ماند. از آن كه خطوهاى
مىبايد كه به گنج برسد.