جَعَلتُ مَعصيَةَ ابن آدَمَ سَبَباً لعمَارَة الكَون[2].
المنهج القوى، ج 4، ص 95 [ص 113 احاديث مثنوى]
[سنگ، زر مىشد به دست آن غلام]
584-
«آن
يكى درويش هيزم مىكشيد
خسته و مانده ز بيشه در رسيد
نظير آن حكايت ذيل است:
حسن بصرى- رَحمَهُ اللَّهُ- روايت كند كه به عبّادان سياهى بود كه
اندر خرابهها بودى، روزى من از بازار چيزى بخريدم و بدو بردم. مرا گفت اين چه چيز
است؟ گفتم طعامى است كه آوردهام بدان كه مگر تو بدان محتاجى. گفت به دست اشارتى
كرد و در من خنديد. من سنگ و كلوخ ديوارهاى آن خرابه را جمله زر ديدم. از كرده خود
تشوير خوردم. و آنچه برده بودم بگذاشتم و خود بگريختم از هيبت او. كشف المحجوب، ص
297- 298 [ص 134 قصص مثنوى]
[ «مُلك بر هم زن تو ادهموار زود»]
585-
«ملك
بر هم زن تو ادهموار زود
تا بيابى همچون او ملك خلود
[1] - اگر احمقها نبودند دنيا به ويرانى مىگراييد.(
چون عاقلان به عمارت دنيا نمىپردازند)
[2] - اهل معصيت را، سبب آبادى جهان قرار دادم.( اهل
طاعت به عمران دنيا نمىپردازند)