نام کتاب : شُکر از شِکر شیرین تراست نویسنده : پوریزدی، رحمت جلد : 1 صفحه : 39
باز جای شکرش باقی است.
برای این مثل
چنین حکایتی نقل میکنند: مردی خر خود را گمکرده
بود و با صدای بلند شکر میگفت. عابدی به او گفت: ای
بیچاره خرت گمشده است دیگر چه جای شکر کردن است؟ جواب داد شما
متوجه نیستید. پرسید چرا؟ جواب داد: برای اینکه
وقتی خرم را بردند خودم روی آن سوار نبودموگرنه چهار روز بود که
من هم با او گمشده بودم.
روزی اگر نمیرسد تنگدل مباش
روزی اگر نمیرسد تنگدل مباش رُو
شکر کن مباد که از بد بدتر شود[1]
تاجري به مال و جاه
معروف بود. وقتي براثر حوادث روزگار، مالش از دست رفت و جز اندكي نماند. تاجر بناي
گريه و زاري و بيقراري گذاشت. غلامي بسيار باهوش و خردمند داشت كه به تاجر اندرز
ميداد و هر دم ميگفت: «رو شكر كن مبادا كه از بد بدتر شود!» تاجر برآشفت و گفت:
اي غلام! از اين بدتر چه ميشود كه صدها هزار ثروت داشتم و همه در فاصله اندكي بر بادرفت
و اينك جز چند اندکی و اين خانه چيزي برايم به جا نمانده است. غلام گفت: بازهم
شكر كن كه از بد بدتر هم هست. تاجر با تعجب گفت: مگر ديوانه شدهاي، از اين بدتر
چه ميشود؟
روزي چند بيش نگذشت كه
زن تاجر، بستري شد و پسازآنکه صدها هزار خرج دوا و علاج او شد، درمان نيافت و جان
سپرد. خواجه از نو بناي گريه و زاري گذاشت. باز غلام گفت: رو شكر كن مباد كه از بد
بدتر شود. تاجر باز