«أستدرج»
در اين بيت مجزوم شده است؛ زيرا بر موضع محذوفِ قبل از «لعلّي» عطف شده است و
مىتوان آن را به رفع خواند[2]، ليكن به
خاطر توالى حركات، حرف آخر آن ساكن مىشود. مثال آن آيه: «لا
يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ»[3] و
«أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»[4]
است كه قاريان، «يحزنهم» و «نلزمكموها» را به جزم خواندهاند؛ با اين حال، نيّت
رفع كردهاند، امّا به نظر من، رفع از جزم بهتر است.[5]
امّا
آيه «أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً»[6]
تقدير آن «عشرة أيّام» نيست، بلكه در اين گونه موارد ازنظر عرب يكصورت بيشتر
درستنيست وآن «عشرليالٍ» است؛ همان طور كه مىگويند: «لخمسٍ بقين أو خلون من
رجب». عرب براى محاسبه زمان از شب استفاده مىكنند نه روز، و به همين دليل آنان
معيار آغاز ماه را شب اوّل آن مىدانند نه روز اوّل، بنابراين روز تابع شب است؛
همان سان كه در آخر ماه اين گونه است.
عشيره
امّت سان
«وَ
قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً»[7]؛ و
آنان را به دوازده عشيره كه هريك امّتى بودند تقسيم كرديم. برخى اشكال كردهاند كه
در اين آيه دو غلط نحوى وجود دارد:
نخست
اينكه عدد، مؤنث و معدود، مذكر است و دوم اينكه معدود، جمع است و حال آنكه بايد
مفرد باشد.[8]
پاسخ
اين است كه كلام با عدد تمام مىشود؛ بى آنكه نيازى به معدود باشد.
همان
گونه كه در كلام عرب آمده است: «قطّعت اللحم أربعاً»؛ يعنى «أربع قِطَعٍ»، يا