آيه
ديگرى هم كه مىفرمايد: «ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ
شَيْءٍ إِلَّا حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها»[2]
يعنى اين راهكارى كه يعقوب انديشيده بود، هرگز مصلحت و تقدير الهى را درباره او
تغيير نمىداد، بلكه تنها اميد و آرزويى بود كه وى در دل نهان مىداشت و خداوند به
خاطر عريزش آن را برآورده ساخت.
بنابر
آنچه گذشت توصيه ياد شده يعقوب هرگز ارتباطى به موضوع چشم زخم ندارد تا گفته شود
قرآن، تأثير چشم زخم را باور داشته است.
افزون
بر اينكه گريز از تأثير چشم زخم مردم، نيازمند ورود از درهاى چندگانه نبود، بلكه
مىتوانستند از يك درب، طىّ چند نوبت و جداگانه وارد شوند. علاوه كه آنها در
لابهلاى جماعت انبوهى از اهل كاروان و در ميان بار و بنه فراوان وارد مىشدند؛ با
چنين وضعيّتى چندان معلوم نمىشد كه برادرانى از يك پدر هستند.
توضيحى
در باب آيه و إن يكاد
سخن
در باب آيه «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ
بِأَبْصارِهِمْ ...» نيز مشابه آيه پيشين است. زلق، يعنى لغزش، و
أزلقه يعنى او را از جاى خود لغزاند و دور كرد. مزلق نيز يعنى جايى كه بر آن
استقرار نتوان داشت و همواره لرزان است.
ازلاق
با چشم نيز يعنى با نگاه پُر و تيز به كسى تند و خشمگينانه نگريستن، به گونهاى كه
وحشت آفريند و او را به عقب نشينى از سر ترس وا دارد. «إن» نيز در آيه مخفّف «إنّ»
است، يعنى نزديك بود تو را از موضعى كه داشتى با شدّت خشم و ترس و وحشتى كه در
نگاه تند و تيز و خشمگينانهشان به تو بود بلغزانند. يعنى آنها به دليل شدّت كينه
و دشمنىشان با نگاهى از گوشه چشم و آكنده از خشم چنان مىنگرند كه نزديك است وقتى
آيات را مىخوانى و بتهاشان را به يك سو مىفكنى تو را از پا در افكنند و ساقط
كنند،[3] و اين
همانند آيه ديگرى است كه فرمود: «وَ إِنْ كادُوا
لَيَسْتَفِزُّونَكَ
[1] . ر. ك: تفسير كبير فخر رازى، 18/ 174، و الدر
المنثور، 4/ 557.