تفسير
مأثور از بزرگان صحابه- اگر سندش صحيح باشد- اعتبار خاص خودش را دارد؛ زيرا تفسير
صحابه از يكى از حالات زير خالى نيست، يا از خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
گرفته يا مربوط به فهم معانى اوليه لغت است يا به آداب و رسوم جاهليت و امثال آن
باز مىگردد كه صحابه از آن آگاهند؛ اما اگر تفسير صحابىاى از موارد ياد شده
نباشد، بدون شك حديث صحابه به مقتضاى مقام ايمان كه آن را از سخن بىدليل باز
مىدارد، پشتوانه علمى محكمى دارد و نمىتوان بدون دليل آن روايت را ردّ نمود؛ در
غير اين صورت روايت، موقوف[1] است و
پشتوانه آن فهم خاص خود آن صحابى به شمار مىرود و بدون شك، فهم او از قرآن نسبت
به دورههاى بعد، به واقع نزديكتر است؛ اما اين برداشت وى هميشه مقرون به صواب
نيست.
ب-
تابعان: تابعان كسانى بودند كه دوران حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را
درك نكردهاند، اما از محضر صحابه بهره برده بودند. تعداد تابعان بسيار زياد بود و
در شهرهاى مختلفى پراكنده بودند و براى خود، داراى مكتب بودند. مهمترين مدارس
تفسيرى[2] تابعان
عبارت است از:
1-
مدرسه مكه: عبدالله بن عباس آن را بنا نهاد و شاگردانى چون مجاهد، عطاء و عكرمه را
تربيت نمود.
2-
مدرسه مدينه: مؤسس اين مدرسه سيد القرّاء ابى بن كعب انصارى بود. وى مسؤوليت املاء
را براى گروه يكسان سازى قرآنها در زمان عثمان عهدهدار شد كه به هنگام اختلاف به
او مراجعه مىكردند.
3-
مدرسه كوفه: توسط عبدالله بن مسعود پايه گذارى شد و برخى از تابعان همچون علقمة بن
قيس نخعى، ابو وائل شقيق بن سلمه، اسود بن يزيد نخعى، مسروق بن اجدع و عبيدة بن
عمرو سلمانى تربيت يافته مكتب وى هستند. اين مدرسه پس از مكه مهمترين مدرسه از
نظر گستردگى در تعليم و تعلم معانى قرآن، فقه و حديث بود.
4-
مدرسه بصره: اين مدرسه را عبدالله بن قيس معروف به ابوموسى اشعرى بنيان نهاد. در
[1] . حديث موقوف آن باشد كه از مصاحب معصوم نقل شده
باشد و يا به قول، فعل و تقرير او اعتماد شده باشد.( سيد جعفر سجادى، فرهنگ معارف
اسلامى، ج 4، ص 412).
[2] . مدارس تفسيرى اصطلاحاً بر جمعى بر مفسران كه بر
چگونه تفسير كردن قرآن ديدگاه مشتركى داشته و شيوه واحدى به كار گرفته باشند، گفته
مىشود.