نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 97
براى روشن
شدن بىپايگى اين داستان ساختگى، همين بس كه بدانيم زينب دختر امَيمه، عمه پيامبر،
است كه با نظر لطف و عنايت پيامبر پرورش يافته و پيامبر او را مىشناخته و از جمال
و كمال او نيز پيش از ازدواجش با زيد، خبر داشته و او، خود، براى زيد خواستگارىاش
كرده بود. برادر زينب راضى نمىشد كه يك دختر قرشى هاشمى همسر بنده زرخريد خديجه-
كه او را به پيامبر بخشيده بود- گردد. او همانند همه امت عرب، اين ازدواج را ننگ
خواهرش مىدانست، اما پيامبر مىخواست اين قوانين تعصبآميز جاهلى را برهم زند و
اعلام كند كه هيچ عرب بر عجمى برترى ندارد؛ مگر به ملاك تقوا. او راه چاره را در
اين ديد كه كسان خويش را در راه شكستن هيبت و هيمنه جاهليت فدا سازد. براى تحقق
اين هدف، بايد دختر عمهاش زينب- كه زنى شايسته، فرمانبردار پروردگار و تسليم در
برابر مصلحت مكتب خويش بود- بار شورش بر ضد رسوم جاهلى عرب را بر دوش كشد و با به
جان خريدن حرف و حديثهاى ديگران، فداكارى كند.
زينب
براى خدا، در برابر خواست و تصميم پيامبر مبنى بر مبارزه، تسليم بود.
آيه
نيز همين را اعلام كرد:
«وَ
ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً
أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِيناً»[1]؛ و
هيچ مرد و زن مؤمن را نرسد كه چون خدا و رسولش به كارى فرمان دهند، آنان در كارشان
اختيارى داشته باشند و هركس خدا و رسولش را نافرمانى كند، قطعاً دچار گمراهى
آشكارى گرديده است.
هنگامى
كه اين آيه نازل شد، عبداللَّه و خواهرش، زينب، راهى جز پذيرش و تسليم نداشتند، از
اين رو گفتند: «اى پيامبر خدا، ما راضى هستيم»، اما وقتى زينب به خانه شوهر رفت
اخلاقشان باهم نساخت؛ شايد به دليل مسائل عرفى و