نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 169
احساساتى،
مانند ترس و رنج، مىآفريند و توجه آنان را به دلخواه ساحر، تغيير مىدهد.
ديدگاه
ما در فهم و درك حقيقت سحر و دميدن در گرهها- كه در سوره فلق از آن ياد شده- همين
است. اينچنين سحر، شرى است كه از آن، بايد به خداى يگانه پناه جسته، در كنف حمايت
او قرار گرفت.[1]
جادوگران
بابل
جامعه
بابل در عهد كلدانيان، جامعهاى فاسد و آكنده از فحشا و منكرات و تباهى بود. از
جمله نمادهاى فساد و تباهى، نقشهها و دسيسههايى بود كه براى القاى روحيه كينه و
دشمنى ميان مردم و روحيه بدگمانى ميان زن و مرد، پدر و فرزند، دو برادر يا دو شريك
در كسب و تجارت، مىآفريدند. اين كار از راه وسوسهها و دسيسههاى پنهانى و خدعهها
و نيرنگها انجام داده مىشد و علت آن به حاكميت روح حسادت بر مردم آن زمان بر
مىگشت. آنها به سبب دشمنى و كينه ورزى، انواع نقشهها و حيلهها را عليه يكديگر
به كار مىبردند و در طرح نقشهها و راهكارهاى جديدتر، همكارى مىكردند:
«يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»[2].
سوره ناس به همين واقعيت اشاره دارد:
«خنّس»
به معناى كارى پنهانى و با ترس از رسوايى است، از اين رو هنگامى كه شخصى احساس
رسوايى مىكند، به سرعت درهم فرو رفته، پنهان مىشود (خَنَسَ). «خنّاس»، كسى است
كه با خباثت و پستى و ترس از رسوايى، كارى مىكند