responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 167

مى‌گويد: «چشم‌ها را جادو كردند و آنان را به ترس انداختند.»[1] كار آنها تنها، فريب و تزوير و نمايشى غير واقعى بود.

وقتى قرآن مجرد خيال‌آفرينى و تزوير را سحر عظيم بنامد، سحرهاى كم‌ارزش‌تر و ساده‌تر جاى خود دارند. اين تصويرى است كه قرآن از سحر ارائه كرده كه برخلاف باور عرب به تأثير سحر در تغيير واقعيت‌هاست. اينك، چگونه مى‌نگرى سخن كسانى را كه پنداشته‌اند قرآن هم‌ساز و هم‌نوا با باورهاى عرب بوده و در چنين باور نادرستى با ايشان همراهى كرده است!

سيد قطب مى‌نويسد:

براى درك چگونگى اين سحر همين كافى است كه بدانيم قرآن آن را سحرى عظيم ناميده است. نيز براى تصور درست آن رخداد، همين بس كه بدانيم ساحران چشم بندى كرده، دل‌هاى مردم را خالى كردند (و استرهبوهم). «استرهب»، خود، واژه‌اى است تصويرساز. آنها احساس وحشت مردم را برانگيختند و آنها را به زور، به اين صحنه كشاندند.

در مرحله بعد، كافى است به اين بيان صريح قرآن در سوره طه توجه كنيم كه مى‌گويد: «موسى عليه السلام در دل خود، ترسى پنهان احساس كرد»؛ تا بتوانيم واقعه را آن گونه كه بوده است، تصور كنيم.

در مقابل، فرعون و دار و دسته‌اش، ساحران كاهن و انبوه مردم- كه در ميدان بزرگ شهر، شاهد آن سحر عظيم بودند- يك باره با رخدادى بزرگ روبه‌رو مى‌شوند: «به موسى وحى فرو فرستاديم كه بيفكن عصاى خود را؛ ناگهان، آن‌چه را به دروغ ساخته بودند، فرو بلعيد؛ حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مى‌كردند، باطل شد و در آن‌جا مغلوب و


[1] . طه، 66.

نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 167
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست