نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 134
«ورد» به
معناى تشنهاى است كه با دست و پا راه مىرود؛ مانند شترى كه از تشنگى، وارد آب
مىشود. ابن عباس گويد:
ناميده
شدن تشنه به «ورد» به اين دليل است كه در جستجوى آب، وارد شريعه مىشود.[1]
نكته
برخى-
به اعتبار آن كه حور جمع احور و حوراء (مذكر و مؤنث)، هردو، مىباشد و عين جمع
اعْيَن و عيناء است- پنداشتهاند كه حورالعينِ بهشتى، شامل دختران و پسران است.
اما
قرآن ايشان را تنها، مؤنث دانسته (براى آنها اوصاف مؤنث به كار برده است)؛ براى
نمونه مىگويد: «وَ كَواعِبَ أَتْراباً»[2] كه
كواعب به معناى سينه برآمدگان است. در جاى ديگر مىگويد:
«فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ»[3] كه
جمع با «ات» ويژه مؤنث است. ضمير در آيه (هنّ) نيز مؤنث آمده و «طمث» ازاله بكارت
زن است كه موجب طمث يعنى بيرون آمدن خون مىشود.
در
آيه ديگر آمده است: «فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً. عُرُباً
أَتْراباً»[4] كه
«عُرُب» جمع عروبه است و آن به معناى زنى است كه جز هواى شوهر خود، در سر ندارد.
نيز آيههاى ديگرى كه حور را با توصيفات زنان والا مرتبه، نه دون پايه، معرفى
مىكند.
شايد
پرسيده شود كه سهم زنان از اين لذت و نعمت اخروى چه خواهد بود؟
پاسخ
آن طبق روايات، اين است كه خداوند ايشان را حورىهايى قرار مىدهد كه براى شوهران
خويش، از حورىهاى بهشتى لذتبخشتر و خواستنىترند. ابن