responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 132

سرچشمه اشتباه در اين است كه «حَوَر» به سياهى تفسير شود؛ حال آن كه به معناى سفيدى درخشنده‌اى است كه سياهى حدقه، در قاب روشن آن جلوه و جلاى بيشترى دارد. حواريّات نيز زنان سفيدند. ازهرى گويد:

تنها، زنى حوراء ناميده مى‌شود كه افزون بر سفيدى چشمان، پيكرى سفيد رنگ داشته باشد.

كميت گويد:

ودامت قدورك للساعيي

ن في المحل غرغرة واحوراراً[1]

ابن منظور گويد:

منظور از «غرغره» صداى جوشش و مراد از «احورار» سفيدى پيرامون حدقه چشم است ... باديه‌نشينان عرب نيز زنان شهرى را حوارى مى‌نامند؛ زيرا به نسبت، سفيد و تميز و پاكيزه‌اند و آلودگى‌هاى باديه‌نشينان را ندارند؛ چنان كه شاعر سروده است:

فقلت إن الحواريّات معطبة

اذا تفتّلن من تحت الجلابيب‌[2]

ابو جِلده گويد:

فقل للحواريّات يبكين غيرنا

ولاتبكنا إلّاالكلاب النوابح‌[3]

منظور شاعر، زنان پاكيزه رنگ و [سفيد] پوستى است كه تن و رويى سفيد دارند.[4]

«حُوّارى‌» نيز به معناى آرد سفيد، گچ سفيد- كه بدان، ديوارها را سفيد مى‌كنند- يا هر چيز است كه بدان، سفيد كنند، از اين رو به رخت‌شوى، «حوّاريّ»


[1] . لسان العرب، ج 4، ص 219.

[2] . پس گفتم: زنان شهرى فريبنده‌اند؛ هنگامى كه از زير چادرها سر بر مى‌كنند.

[3] . زنان شهرى را بگو: بر ديگرى بگريند؛ كه بر ما جز سگان عوعو كننده نمى‌گريند.

[4] . لسان العرب، ج 4، ص 219.

نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 132
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست