نام کتاب : قرآن و فرهنگ زمانه نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 120
آرى، برخى
از دانشمندان اسلامى و طرفداران مكاتب عقلى و ديگر معتقدان به وحى آسمانى، سخنانى
درباره چند و چون امكانات اين موجود ناديدنى مطرح كرده و درباره امكان دخالت جن در
امور آدمىزاد يا آزار رساندن بدو بحث كردهاند؛ چيزى كه آنرا بهشدت، انكار
كردهاند؛ عكس ظاهرگرايان و جمودانديشان كه درپى كوتهانديشان نو سواد دويده واز
خرافات وافسانههاى پوسيدهايشان پيروىكردهاند.
اعتراف
به وجود جن چيزى است و نفى قدرت دخالت او در امور آدميان چيزى ديگر و انكار اين
يك، انكار اصل وجود جن را در پى نخواهد داشت.
عدليه
(معتقدان به عدل الهى)[1] برآنند كه
حكمت الهى ايجاب نمىكند كه موجودات نامرئى بر موجودات عينى (مرئى) چيره گردند و
با مقدرات آنها، چنان بازى كنند كه نتوانند در برابر موجود نامرئى، از خويشتن دفاع
كنند. آنها سخن درباره جنزدگى و امثال آن را خرافهها و پنداشتههايى مىدانند كه
انديشههاى برتر آن را باطل كرده است. آرى، جز برخى وسوسههاى اغواگرانه كه شياطين
جنى بر همتايان انسى خود القا مىكنند:
«يُوحِي
بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»[2]؛
برخى از آنان بر برخى، فريبكارانه، سخنان آراسته القا مىكنند.
«وَ
إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ»[3]؛
همانا شيطانها دوستان خود را وسوسه مىكنند.
شيطان
نيز آن گاه كه كار از كار بگذرد مىگويد:
«وَ
ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ
لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ»[4]؛
مرا بر شما تسلطى نبود؛ جز اين كه شما را خواندم و اجابتم كرديد؛ پس مرا ملامت
نكنيد و خود را ملامت كنيد.