نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 434
جهان است: رابطه وى با شئون
فردى و شخصى خود، رابطه وى با جامعهاى كه در پوشش آن قرار گرفته، رابطه وى با خدا
و آفريدگار وى. كه در همين راستا اخلاق، معنويّت و كرامت انسانى مطرح مىشود.
قوانين
وضعيه، تنها شئون فردى و اجتماعى را جهت بخشيده و حتى در بعد اول كمتر توجّه
نموده، بيشتر همّت را در بعد دوم به كار انداخته است. ولى از بعد سوم، يعنى رابطه
با پروردگار، به كلى غفلت ورزيده است. در حالى كه همين بعد سوم است كه به حيات انسان
درخشش مىدهد و او را كاملا متعادل مىسازد و از صورت «بهيميّت»- انحصار در محدوده
نيازهاى جسمانى- به درآورده، به انسان چهره ملكوتى مىبخشد.
اسلام،
درباره شئون خاص افراد وظايفى مقرّر داشته كه آدمى را در پندار و گفتار و رفتار
متعادل مىسازد؛ و نيز در تأمين مصالح همگانى و تضمين گسترش عدالت اجتماعى مىكوشد
تا جامعهاى سالم و سعادتبخش فراهم نمايد، تا هر فرد به حقوق طبيعى و مشروع خود
به آسانى دست يابد.
علاوه
بر اين دو جهت، انسان را به علوّ شرف و بلنداى كرامت خويش آشنا مىكند، جايگاه و
اخلاق و معنويّت را در زندگى به او نشان مىدهد، تا او را از سقوط در «حضيض» ذلّت
نادانىها و وابستگىهاى پست نگاه دارد و به «اوج» عزّت و رفعت بالا برد.
اسلام،
احكام و قوانين تشريعى خود را بر همين سه جهت بنيان نهاده، تا
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ»[1] را
تحقّق بخشد، ودايعى را كه در نهاد او قرار داده[2]
ظاهر سازد و از حالت استعداد به صورت فعليّت درآورد و از اين راه منصب خلافت الهى
را كه به او عطا كرده، جامه عمل بپوشاند. لذا خداوند بر انسان منّت نهاد كه او را
اين چنين به شريعت خود مفتخر نمود و او را به اين زيور گران قدر آراست.