نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 384
وظايف در يك سطح انجام مىگيرند
و هيچكدام بر ديگرى برترى نمىيابند.
همان
گونه كه گفتيم نظمآهنگ در آيهها و فاصلهها، (يا چيزى شبيه به آن) در جاى جاى
كلام قرآن آشكار است. دليل سخن ما هم اين است كه اگر كلمهاى را كه به شكلى خاص به
كار رفته به صورت قياسى ديگر كلمه برگردانيم يا واژهاى را حذف يا پس و پيش كنيم،
در اين نظمآهنگ اختلال به وجود مىآيد.
نمونه
نوع اول، ماجراى حضرت ابراهيم عليه السّلام است:
«ياء
متكلم» در كلمات يهدين، يسقين، يشفين و يحيين، به خاطر حفظ قافيه با كلماتى مانند
«تعبدون، الأقدمون، الدين ...» برگرفته شده است.
مثال
ديگر در اين آيههاست: «وَ الْفَجْرِ وَ لَيالٍ عَشْرٍ، وَ الشَّفْعِ
وَ الْوَتْرِ، وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ، هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ؟»[2] در
اينجا ياء اصلى كلمه «يسر» به خاطر هماهنگى با فجر و عشر و الوتر و حجر ... حذف
شده است.
مثال
ديگر: «يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَيْءٍ نُكُرٍ، خُشَّعاً
أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ،
مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ»[3] كه
اگر ياء «الداع» حذف نشده بود به نظر مىرسيد وزن شكسته است.
مثال
ديگر: «ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً»[4] كه
اگر ياء «نبغى» را طبق قياس امتداد دهيم، وزن به نوعى مختل مىشود. همين اتفاق، به
هنگام افزودن هاء ساكن بر ياء كلمه يا ياء متكلم در اين مثالها خواهد افتاد:
«وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ، وَ ما أَدْراكَ ما
هِيَهْ، نارٌ حامِيَةٌ»[5]
يا: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ، فَيَقُولُ هاؤُمُ
اقْرَؤُا كِتابِيَهْ، إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ، فَهُوَ فِي
عِيشَةٍ راضِيَةٍ ...»[6].
نمونه
براى حالت دوم: در اين نوع هيچگونه تغييرى در صورت قياسى كلمه