نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 312
2. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا
كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ[1]؛ پس هر كه كارهاى شايسته انجام دهد و مؤمن باشد، كوشش او ناديده
گرفته نمىشود و ماييم كه عمل او را برايش ثبت و ضبط مىكنيم».
3.
«كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِينٌ[2]؛
هركس در گرو دست آورد خويش است». يعنى پى آمد آن به خود او بازمىگردد.
4.
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ[3]؛
بر اثر آنچه انسانها با دستهاى خود فراهم آوردهاند تباهى، صحرا و دريا را فرا
گرفته است».
5.
«وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى[4]؛
چه چيز مانع مردم از ايمان آوردن گرديد، آنگاه كه هدايت بر ايشان آمد».
در
منطق اشعرى، مىبايست گفت: تو- خطاب به خدا- نخواستهاى! 6. «وَ مَنْ
يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ
اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً[5]؛ و
هركس كار بدى كند يا به خود ستم روا دارد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را
آمرزنده مهربان خواهد يافت».
اگر
انسان در انجام كار زشت اختيارى نداشته باشد، چگونه مىشود كار او را عمل قبيح
شمرد، يا آنكه ستمى به خود روا داشته باشد. آنگاه چرا خواهان گذشت باشد؟! 7.
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا
اكْتَسَبَتْ[6]؛
خداوند كسى را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. هر چه [خوبى] كند به سود او
است و هر چه [بدى] كند به زيان او است».
اين
آيه به خوبى دلالت دارد كه انسان خود توانايى انجام كار نيك و بد را دارد، كه
تكليف بر حسب توانايى او مىباشد و پيامدهاى سود و زيان آن به خود او بازمىگردد.
8.
«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِ[7]؛
در دين اكراهى نيست. راه صلاح از