نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 303
با هم ندارند و از ديدگاه عرب-
با توجّه به مسأله مجاز حذف و تقدير- مفهوم واقعى كلام روشن است.
مسأله
رؤيت
اشاعره
را گمان بر آن است كه خداوند قابل رؤيت است و هنگامه رستاخيز، مؤمنان پس از فراغت
از حساب به ديدار چهره ذات حق تعالى متنعّم مىگردند.
ابو
الحسن اشعرى در اين پندار، آيه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ
إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»[1] را
شاهد مىآورد كه در آن روز چهره مؤمنان درخشش يافته، زيرا به چهره پرفروغ پروردگار
خويش نظاره مىكنند. گويد: «كاربرد «نظر» در لغت عرب سهگونه است:
1. نظر
اعتبار؛ عبرت جستن و اندرز گرفتن. همانند آيه «أَ فَلا
يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ[2]؛
آيا به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده است!».
2.
انتظار كشيدن؛ چنان كه در آيه «ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً
واحِدَةً»[3]
آمده. يعنى چندان انتظارى نمىكشند تا فريادى ناگهان آنان را فرا مىگيرد، كه
قيامت سر رسيده است.
3.
ديدن با چشم؛ كه در آيه مورد بحث منظور مىباشد، زيرا در آن روز جاى عبرت گرفتن
نيست و نيز «نظر» به معناى انتظار كشيدن، با حرف «إلى» قرين نمىگردد، مانند آيه
«فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»[4].
اين گفته سليمان است كه مىگويد:
«انتظار
مىكشم تا پيامرسانان، چه پاسخى بازآورند». گويد: «چرا كلمه" ثواب" را
تقدير نگيريم، بدين گونه: «إلى ثواب ربّها ناظرة»؛ يعنى به پاداش نيك پروردگار نظر
دوختهاند!». در پاسخ مىگويد: «اصل عدم تقدير است، چون بر خلاف ظاهر كلام
مىباشد، زيرا ظاهر آيه آن است كه به خود خدا نظر افكندهاند و اگر كلمه"
ثواب" را تقدير بگيريم، به غير خدا نظر افكنده شده و شايسته نباشد كه سخن هر
گويندهاى را بر خلاف ظاهر كلامش تفسير كنيم يا چيزى تقدير بگيريم كه سخن او را تغيير
دهد و به گونه ديگر مفهوم گردد».