نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 302
(اعتبار) شده است. لذا روى كردن
به طرف بالا رمزى بيش نيست[1].
«وَ
إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ
مَعْلُومٍ[2]؛ و
هيچچيز نيست مگر آن كه گنجينههاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازهاى معين
[كه بر حسب حاجت است] فرونمىفرستيم». كه اين فروفرستادن كنايه از تنزّل از مقام
رفيع جهان ما فوق ماده است. تمام واژههاى نزول و انزال و تنزيل كه در آيات به كار
رفته[3]، از همين
مقوله است.
و
اما آياتى كه در آنها از آمد و رفت پروردگار «جاءَ
رَبُّكَ[4].
يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ[5]»
سخن رفته، در تمامى اين آيات يكگونه مجاز (مجاز حذف) به كار رفته است، كه از
متداولترين انواع مجاز در استعمالات جارى عرب است؛ مثلا در همين آيه
«وَ جاءَ رَبُّكَ»- كه به ظاهر، آمدن را به خدا نسبت داده- در تقدير «جاء أمر ربّك»
مىباشد؛ مانند «وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ»[6] كه
در تقدير «و اسأل أهل القرية» مىباشد. شاهد بر اين حذف يا تقدير، آيات ديگرى است
كه در آنها تصريح شده: «فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ
بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ»[7].
«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ
رَبِّكَ»[8].
خلاصه اينگونه اظهار و تقدير كه در يكجا اظهار و در جاى ديگر تقدير گرفته شود، در
استعمالات قرآنى فراوان و همگون با استعمال متداول عرب مىباشد. در يكجا مىگويد:
«أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ»[9] و
در جاى ديگر: «أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ»[10].
همچنين در رابطه با «قبض ارواح» در سوره زمر آمده: «اللَّهُ
يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها»[11] و
در سوره سجده گويد: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ
الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ»[12].
زيرا آنجا كه مستقيما به خود نسبت مىدهد چون با دستور او است و آنجا كه به
«ملكالموت» نسبت مىدهد چون با مباشرت وى انجام مىگيرد، گرچه با اذن و دستور
پروردگار است. لذا اينگونه آيات، تعارضى