نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 301
گفته اخطل شاعر:
قد استوى بشر على العراق
من غير سيف و دم مهراق
بشر
(برادر عبد الملك بن مروان) را ستايش مىكند، كه بدون خونريزى بر حكومت عراق
مستولى گشت[1].
در
نتيجه آياتى كه در آنها واژههاى عرش، كرسى و استواء به كار رفته، همان معناى
كنايى متعارف آن منظور مىباشد و نبايستى معانى حقيقى آن را گمان نمود.
فوقيّت؛
كاربرد «فوقيّت» يا «في السماء» درباره پروردگار، يا «نزول» و «صعود» همگى جنبه
معنوى و اعتبارى دارند، نه حقيقى و جهت داشتن. يعنى جهانى برتر و بالاتر از اين
جهان خاكى است كه تمامى خيرات و بركات از آن جهان به خاكيان سرازير مىشود. جايگاه
خدا- اگر بتوان براى او جايگاهى تصوّر نمود- در جهانى برتر و بالاتر از جهان خاكى
است كه رحمت از سوى او سرازير مىشود، عمل صالح بندگان به سوى او صعود مرتبه پيدا
مىكند، وگرنه خداوند در جهت خاصّى قرار نگرفته
«فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ[2]؛
پس به هر سو رو كنى آنجا رو [به] خداست».
اين
كه مرسوم شده بندگان، هنگام نيايش به درگاه احديّت و درخواست حاجت، رو به سوى
آسمان كرده، دستهاى خود را به طرف بالا مىبرند. رمزى است كه منشأ بركات را خارج
از محيط دايره جهان خاكى نشان مىدهد. انسان خو گرفته است كه نياز خود را از جهانى
ديگر و برتر از اين جهان خاكى درخواست و جستوجو كند و چون خود را در اين كره خاكى
مىبيند، طبيعتا جهان ديگر را بيرون از محيط كره زمين مىپندارد ازاينرو براى
آنكه به آن جهان روى كند، به خارج از محيط كره زمين روى مىكند و لازمه روى كردن
به خارج از محيط كره زمين روى كردن به طرف آسمان است، زيرا اين آسمان است كه بيرون
و خارج از محيط زمين قرار دارد.
انسان
در هر نقطه از زمين كه باشد، روى همين پندار به خارج از محيط خود توجه مىكند. از
همينجا، مسأله فوقيّت جايگاه الهى و «فى السماء» بودن خدا انتزاع
[1] ر. ك: ابن كثير، تاريخ البداية و النهاية، ج 9، ص
7.