نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 295
صفات جمال و جلال
خداوند
دوگونه صفات دارد: صفات جمال يا ثبوتيّه كه ذات احديّت به اين صفات كماليه آراسته
است و صفات جلال يا سلبيّه كه ذات حق از اتصاف به آن منزّه است و به همين سبب صفات
تنزيه هم گفته مىشود.
در
اينكه خداوند به صفات جمال و جلال متّصف هست يا نه، ميان اهل كلام؛ معتزله و
اشاعره، اختلاف است. معتزله اتّصاف ذات حق را به هرگونه صفت نفى مىكنند، زيرا
لازمه اتّصاف، اقتران ذات حق به مبدأ صفات مىباشد. همانند ديگران كه موقعى به
صفتى متّصف مىگردند كه مبدأ وصف بر ذات آنان عارض گردد و وصف و ذات قرين هم
گردند. عالم به كسى گويند كه علم بر ذات او عارض و قرين گرديده است و ذات حق از
هرگونه عروض حادث يا اقتران ازلى مبرّا است.
هرگونه
وصفى كه در قرآن يا حديث آمده، نظر به غايت و نتيجه آن صفت دارد و اتّصاف حقيقى
منظور نيست[1]. يعنى اگر
خدا را به وصف علم متصف نموديم و گفتيم «عالم بكل شىء»، مقصود آن است كه هدف از
اتصاف به اين وصف براى خدا حاصل است و چيزى از خدا پنهان نيست زيرا هر چه هست در
محضر خدا است. نه آنكه مبدأ اين صفت بر ذات حق عارض گشته يا قرين شده است.
همچنين
صفات ديگر مانند: قدرت، حيات، حكمت و حتى اراده و رضا و غضب و غيره. در تمامى اين
صفات، غايت و نتيجه اين صفات منظور است نه اقتران ذات به مبادى اين صفات[2].
اشاعره
اين شيوه را پسند نكرده و آن را يكگونه تفسير به رأى و تأويل فاقد دليل
دانستهاند، گويند: ظاهر قرآن بايد رعايت شود و هيچگونه تأويل يا تقدير در آن روا
نباشد. خداوند خود را به اين صفات وصف نموده و با زبان قوم سخن گفته و اين وصف
بايد با همان مفاهيمى باشد كه عرف معاصر آن را دريافت مىكردهاند. لذا اطلاق وصف
عالم بر خدا به همان گونه است كه در عرف عرب آن روز بر غير خدا نيز
[1] درباره صفات الهى گفتهاند:« خذ الغايات و دع
المبادى؛ هدف را لحاظ دار و مبادى صفات را رها كن».
[2] ر. ك: قاضى عبد الجبار، شرح الأصول الخمسة، از صفحه
182 به بعد.
نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 295