نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 26
3. القاى وحى به وسيله فرشته:
جبرئيل پيام الهى را بر روان پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرودمىآورد؛ چنان
كه در قرآن آمده است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ
الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ»[1] و «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى
قَلْبِكَ»[2].
امكان
وحى
وحى
در واقع نوعى برقرارى رابطه ميان ملأ اعلى و مادّه سفلى است و از همين رو اين پرسش
مطرح شده است كه چگونه اين رابطه برقرار مىشود؛ در حالى كه سنخيّت (همتايى و
تناسب) بين رابط و مربوط شرط است؟ به علاوه صعود و نزول و مقابله مستلزم تحيّز
(جهت داشتن) است، حال آنكه جهان وراى ماده داراى تجرّد محض (عارى از صفات جسمانى)
است.
برخى
روشنفكران غربزده كه به اصطلاح گرايش دينى پيدا كردهاند، با نگاهى نو به پديده
وحى مىگويند: آنچه پيامبران با نام وحى عرضه كردهاند، انعكاس افكار درونى آنان
است. پيامبران مردانى خيرانديش و اصلاحطلب بودهاند كه خيرانديشى درونشان به صورت
وحى و گاه به صورت ملك تجسم يافته و گمان بردهاند كه از جايگاهى ديگر بر آنان
الهام شده است. و بدين سبب برخى نادرستىها كه در گفتهها و نوشتههاى آنان يافت
مىشود، بديهى و طبيعى است؛ زيرا ساختار فكرى و انديشه چنين مردانى مولود محيط و
جوّ حاكم بر افكار و عقايد مردم آن زمان است. از همين رو در گفتارشان برخى باورهاى
زمان خويش را آوردهاند كه سپس نادرستى آن ثابت شده است. وگرنه، خداوند اعلى و
اشرف از آن است كه نادرستىهايى در سخنش يافت شود[3].
ارائه
اينگونه تفسير از جايگاه پيامبران الهى در واقع انكار نبوّت است، و گوياى اين است
كه ارائهكنندگان اين تفاسير يا پيامبران را افرادى سادهلوح فرض كردهاند كه
واقعيت را از تخيّلات تشخيص ندادهاند؛ يا آنان را حيلهگر و دروغگو پنداشتهاند.
در
حالى كه درستى و صداقت، بزرگى و جلالت شأن انبيا بر همگان روشن است.