ابو
شامه گفت است: «گروهى گمان كردهاند كه منظور از «أحرف سبعة» كه در حديث آمده،
قرائتهاى سبعة است كه هماكنون رواج دارد. در حالى كه اين گمان بر خلاف اجماع
قاطبه اهل علم است و اين گمان تنها از ناحيه برخى جاهلان مطرح شده است»[2].
هم
او گفته است: «گروهى كه هيچ تخصّصى در علم قرائت ندارند، تصوّر كردهاند كه قرائت
ائمه سبعة، همان است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حديث «أنزل القرآن على
سبعة أحرف» از آن تعبير كرده است و قرائت هريك از آنان حرفى از اين حرفهاى
هفتگانه است. آنان كه اين موضوع را به ابن مجاهد نسبت مىدهند به خطا رفتهاند»[3].
ابن
تيميه مىگويد: «كليه علماى داراى اعتبار و ارزش، متّفقاند كه منظور از حروف
هفتگانهاى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گفته است، قرائتهاى هفتگانه معروف
نيست.
اول
كسى كه قرائتهاى هفتگانه را جمعآورى كرد، ابن مجاهد بود و او اين منظور را داشت
كه قرائتها موافق و همآهنگ با عدد حرفهايى باشد كه قرآن بر آن اساس نازل شده
است. نه اين كه وى اعتقاد داشته باشد كه قرائتهاى هفتگانه همان حروف هفتگانه
است و يا اين كه هيچكس نمىتواند به غير از قرائتهاى قرّاء سبعة قرائت ديگرى را
بپذيرد. اين چيزى است كه مورد اعتقاد هيچيك از علما و از جمله ابن مجاهد نيست»[4].
آنچه
بر رسوايى اين توهّم مىافزايد آن كه حرفهاى هفتگانه كه- فرضا- پيامبر اجازه
فرموده تا قرآن بر اساس آنها قرائت شود، همچنان پنهان و در گمنامى بوده است تا
اين كه در زمانهاى بعد، قرائات هفتگانه تدريجا پيدا شود و حروف هفتگانه مورد
نظر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه براى تمامى امت مجاز دانسته در انحصار اين
هفت تن درآيد. در حالى كه قاريان بسيار و بزرگتر و بااطلاعتر از اين هفت تن وجود