responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحابه از منظر اهل بيت نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 38

تُمِتهُ حتّى تَسلبه عَقلَه و لا توجِب لَه رَحمتَكَ و لا ساعةً مِن نَهار ...»؛

«پرودگارا، بُسر دينش را به دنيا فروخت و به پيروى از مخلوقى فاجر (معاويه) و برتر دانستن آن‌چه او دارد از آن‌چه تو دارى، حرمت تو را دريده است. پروردگارا، او را نميران مگر آن‌كه خِردش را از او بستانى؛ و رحمتت را شامل او مگردان، حتى ساعتى از روز.»

پس از اندكى بُسر دچار وسواس و آشفتگى عقلى شد و هر دم مى‌گفت: شمشير مرا بياوريد تا افراد را بكشم. بستگان او شمشيرى چوبى به دست او مى‌دادند و مَشكى پر از باد جلو او مى‌گذاردند و او آن‌قدر بر آن مى‌زد تا از حال مى‌رفت. اگر هم مشك پاره مى‌شد، مشكى ديگر مى‌آوردند.[1] كار او به جايى رسيد كه مدفوع خود را مى‌خورد و هر دم مى‌گفت: چه خوراك خوبى است كه دو فرزند عبيدالله به من مى‌خورانند.[2] گاه دست‌هاى او را از پشت مى‌بستند، آن‌گاه با دهان به مدفوع خود حمله‌ور مى‌شد و آن را مى‌خورد. در همين‌حال نيز راه دوزخ را در پيش گرفت و به دوزخ ابدى پيوست.[3]

3. حكم بن ابي العاص‌

ابن حجر، حكم بن ابى العاص (تبعيد شده پيامبر) را از صحابه درجه يك شمرده است؛ در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را نفرين و به طائف تبعيد كرده بود. وى در زمان حيات پيامبر، جرأت رفتن به مدينه را نداشت، اما هنگامى كه برادرزاده‌اش، عثمان، بر تخت خلافت تكيه زد، او را باز


[1] . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 18.

[2] . مروج الذهب، ج 3، ص 163.

[3] . قاموس الرجال، ج 2، ص 304- 306.

نام کتاب : صحابه از منظر اهل بيت نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 38
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست