نام کتاب : تناسب آيات نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 148
هو وجود)
اشاره فرموده زيرا:
(أ)
اشاره به ذات اقدس حق كه همانا سر لوحه وجود است. و (ل) اشاره به عقل فعال كه
جبرئيل ناميده مىشود. و اين همان مرتبه ميانگين و واسطه در فيض بوده كه فيض را از
فياض مطلق گرفته و به ما دون خود افاضه مىنمايد. و (م) اشاره به رسول خاتم- صلى
اللّه عليه و آله- كه همان آخر الوجود و دايره وجود بوده و هست، به آن حضرت ختم
گرديده و به مبدأ اعلى متصل مىگردد[1].
قول
سوّم: عدّه ديگرى مىگويند: حروف مقطعه، مجرد اسامى حروف و صداهاى تهجى هستند كه
هيچ معنايى را در بر نداشته و حامل هيچ نوع پيامى از اسرار عالم مكنون نمىباشند.
اصلا
بر طبق مثل معروف «ماوراى آبادان ديگر شهرى نيست» جز اينكه ايراد اين حرفها به اين
نحو و در اين مقطع زمانى خاص از يك غرض و حكمت و هدف بالايى حكايت مىنمايد، گرچه
بيش از اعتبارات جنبههاى محض لفظى صرف هم، تجاوز نمىنمايد.
اين
نظريّه مانند آن ديدگاهى است كه از زمخشرى در رابطه با بيان حكمت اين حروف قبلا
نقل نموديم. همان سخن آخر وى كه گفت: منزه است خدايى كه در همه اشياء، دقايق حكمت
را به وديعه نهاد.
و
همچنين سخن برخى از دانشمندان مبنى بر اينكه: براى اين الفاظ و صداها در ابتداى
سخن يك نوع تأثير بسيار بالايى در بيدارسازى شنوندگان بوده كه به لحاظ آن، هنگام
تلاوت قرآن كريم، سكوت نموده و بدان گوش فرا دهند.
و
اين درست در برابر موضعگيرى اعراب و قريش بود؛ زيرا آنان همينكه آواى قرآن را
مىشنيدند مىگفتند: به اين قرآن گوش فرا ندهيد بلكه در آن غلط