نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 98
ابو موسى
اشعرى! قسم به خدا! اگر باقى بمانم تا خليفه مسلمين (عثمان) را ببينم، او را بر آن
خواهم داشت كه قرائت واحدى ترتيب دهد. عبد اللّه به غضب آمد و گفت: اين سخن سختى
است و حذيفه سكوت كرد.
در
روايت ديگر آمده است كه حذيفه گفت: مردم كوفه مىگويند: قرائت عبد اللّه و اهل
بصره مىگويند: قرائت ابو موسى. به خدا سوگند اگر نزد عثمان رفتم او را به غرق اين
مصحفها وادار خواهم كرد. عبد اللّه به او گفت: قسم به خدا كه اگر چنين كنى خداوند
تو را در جايى غير از آب (جهنم) غرق خواهد كرد.[1]
ابن
حجر گفته است: ابن مسعود، به حذيفه گفت: به من خبر دادهاند كه تو چنين گفتهاى.
حذيفه گفت: آرى، من دوست ندارم كه بگويند: قرائت فلان و قرائت فلان و همانند اهل
كتاب، دچار اختلاف شوند.[2]
3.
ابن اشته از انس بن مالك روايت كرده است كه مردم در زمان عثمان در كوفه نسبت به
قرآن اختلاف داشتند؛ معلمى قرآن را طبق قرائت يكى از صاحبان مصحفها تعليم مىكرد و
معلمى ديگر طبق قرائت ديگر و اين به اختلاف بين جوانان منجر مىشد.
اين
اختلافات به معلمان مىرسيد و هريك قرائت ديگرى را غلط مىشمرد. اين خبر به عثمان
بن عفان رسيد و گفت: با حضور من قرآن را تكذيب مىكنيد و آن را به غلط مىخوانيد،
هركس (در چارهانديشى اين مشكل) از من دورى جويد به تكذيب و غلط شديدترى گرفتار
مىشود.[3]
4.
از محمد بن سيرين نقل شده كه گفته است: برخى قرآن را قرائت مىكردند و برخى ديگر
قرائت آنان را غلط مىدانستند. اين خبر به عثمان رسيد و آن را اهميت داد و 12 تن
از قريش و انصار را جمع آورد ....[4]
5.
از بكير الاشج، روايت شده است كه در عراق كسى از كس ديگر قرائت آيهاى را مىپرسيد
و چون آيه را قرائت مىكرد، مىگفت: اين قرائت درست و قابل قبول نيست. اين موضوع
بين مردم شايع شد تا آنكه در اينباره با عثمان مذاكره كردند.[5]
حوادثى
از اين قبيل، پيرامون قرائت قرآن و اختلاف درباره آن اگر به وسيله