نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 87
فارسى
(رضوان اللّه عليه) روايت مىكند: موقعى كه على (ع) بىمهرى مردم را نسبت به خود
احساس كرد، در خانه نشست و از خانه بيرون نيامد تا آنكه قرآن را كاملا جمعآورى
كرد. پيش از جمعآورى حضرت، قرآن روى پارههاى كاغذ و تختههاى نازكشده و ورقها
نوشته شده و به صورت پراكنده بود. على (ع) پس از اتمام، طبق روايت يعقوبى آن را بار
شترى كرده، به مسجد آورد، در حالى كه مردم پيرامون ابى بكر گرد آمده بودند، به
آنان گفت: بعد از مرگ پيغمبر (ص) تاكنون به جمعآورى قرآن مشغول بودم و در اين
پارچه آن را فراهم كرده، تمام آنچه بر پيغمبر نازل شده است جمع آوردهام. نبوده
است آيهاى مگر آنكه پيغمبر، خود بر من خوانده و تفسير و تأويل آن را به من آموخته
است. مبادا فردا بگوييد: از آن غافل بودهايم. آنگاه يكى از سران گروه بپاخاست و
با ديدن آنچه على (ع) در آن نوشتهها فراهم كرده بود، بدو گفت: به آنچه آوردهاى
نيازى نيست و آنچه نزد ما هست ما را كفايت كند. على گفت: ديگر هرگز آن را نخواهيد
ديد. آنگاه داخل خانه خود شد و كسى آن را پس از آن نديد.[1]
در
دوران عثمان، كه ميان مصاحف صحابه و طرفداران آنها اختلاف شديد رخ داد، طلحة بن
عبد الله به مولى امير مؤمنان عرض كرد: به ياد دارى آن روزى را كه مصحف خود را بر
مردم عرضه داشتى و نپذيرفتند، چه مىشود امروز، آن را ارائه دهى تا شايد رفع
اختلاف گردد؟ حضرت از جواب دادن سرباززد. طلحه سؤال خود را تكرار كرد.
حضرت
فرمود: عمدا از جواب سرباززدم. آنگاه به طلحه گفت: آيا اين قرآن كه امروزه در دست
مردم است، تمامى آن قرآن است يا آنكه غير از قرآن نيز داخل آن شده است؟
طلحه
گفت: البته تمامى آن قرآن است. حضرت فرمود: اكنون كه چنين است، چنانچه به آن اخذ
كنيد و عمل نماييد، به رستگارى رسيدهايد. طلحه گفت: اگر چنين است، پس ما را بس
است و ديگر چيزى نگفت.[2] حضرت با
اين جواب خواستند تا علاوه بر حفظ وحدت، صلابت و استوارى قرآن محفوظ بماند.
جمع
زيد بن ثابت
وصيت
پيامبر گرامى (ص) جمع قرآن بود تا مانند تورات يهود در معرض ضايع شدن قرار نگيرد.[3]
حضرت على (ع) بعد از رحلت پيامبر از وصيت تبعيت كرد و به اين مهم