نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 22
داستانسرايان
آوردهاند: پيغمبر (ص) پيوسته در اين آرزو بود كه همبستگى ميان او و قريش صورت
گيرد، از جدايى از قوم خويش وحشت داشت. در يكى از روزها كه او در كنار كعبه نشسته
بود و در اين انديشه فرورفته بود و گروهى از قريش در نزديكى او بودند ناگاه سوره
«نجم» بر وى نازل گرديد. پيامبر (ص) همان گونه كه سوره بر وى نازل مىشد، آن را
تلاوت مىفرمود: «وَ النَّجْمِ
إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ
هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى ...»، تا رسيد به آيه: «أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ
مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى ...»
كه شيطان در اين ميانه دخالت نمود و بدون آنكه پيغمبر (ص) پى ببرد، به او القا
كرد: «تلك الغرانيق العلى و انّ
شفاعتهنّ لترتجى»[1] سپس بقيه سوره را ادامه داد.
مشركان
كه گوش فرا مىدادند تا اين عبارت را- كه وصف آلهه مىكرد و اميد شفاعت آنها را
نويد مىداد- شنيدند، خرسند شدند و موضع خود را نسبت به مسلمين تغيير داده، دست
برادرى و وحدت به سوى آنان دراز كردند و همگى خوشوقت و مسرور گشتند و اين پيشامد
را به فال نيك گرفتند. اين خبر به حبشه رسيد. مسلمانان در حال هجرت از اين پيشامد
خشنود شده، همگى برگشتند و در مكه با مشركين برادرانه به زندگى خود ادامه دادند.[2]
پيغمبر (ص) نيز بيش از همه از اين توافق خرسند شده بود.
شبهنگام
كه پيغمبر (ص) به خانه برگشت، جبرئيل فرودآمد، از او خواست تا سوره نازلشده را
بخواند. پيامبر (ص) خواند تا رسيد به عبارت يادشده. ناگهان جبرئيل نهيب زد: ساكت باش.
اين چه گفتارى است كه بر زبان مىرانى. آنگاه بود كه پيغمبر (ص) به اشتباه خود پى
برد و دانست فريبى در كار بوده و ابليس تلبيس خود را بر وى تحميل كرده است! پيامبر
(ص) از اين امر به شدت ناراحت شد و از جان خود سير گرديد.
گفت:
عجبا! بر خدا دروغ بستهام، چيزى گفتهام كه خدا نگفته است، آه چه بدبختى بزرگى!
بنا بر برخى نقلها پيغمبر (ص) به جبرئيل گفت: آنكه اين دو آيه را بر من خواند، در
صورت به تو مىمانست. جبرئيل گفت: پناه بر خدا چنين چيزى هرگز نبوده
[1] . غرانيق جمع غرنوق به معناى جوانى شاداب، ظريف و
زيباست. اساسا اسم مرغ آبى سفيد و ظريف است. معناى عبارت چنين مىشود: اين پرندگان
زيبا كه در ارتفاعى بالا پرواز مىكنند، از آنها اميد شفاعت مىرود. مقصود سه بت
معروف لات، عزّى و منات بزرگترين بتهاى عرب است.
[2] . از همينجا روشن مىشود كه اين خبر ساختگى است؛
زيرا اگر درست باشد كه شبهنگام به پيامبر وحى شد كه اين كلمات از تلبيس ابليس
است، چگونه ممكن است در يك روز با وسايل و امكانات آن روز خبر به مسلمانان حبشه
برسد و در اين فاصله كوتاه به مكه بازگردند.
نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 22