responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 23

است. بعد از آن حزن و اندوه پيغمبر (ص) بيشتر و جانكاه‌تر گرديد. گويند: در همين باره، آيه ذيل نازل شد:

«وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً»[1] (نزديك بود آنها تو را (با وسوسه‌هاى خود) از آنچه بر تو وحى كرده‌ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برمى‌گزينند.

و اگر ما تو را ثابت قدم نمى‌ساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى) نزديك بود به آنان تمايل كنى. اگر چنين مى‌كردى ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ، به تو مى‌چشانديم؛ سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمى‌يافتى).

اين آيه بر شدت حزن پيغمبر افزود و همواره در اندوه و حسرت به سر مى‌برد تا آنكه مورد عنايت حق قرار گرفت و براى رفع اندوه و نگرانى وى اين آيه نازل شد: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ».[2] آنگاه تسليت خاطر وى حاصل شد و هرگونه اندوه و ناراحتى از وى زايل گرديد.[3]

اين افسانه را هيچ‌يك از محققين علماى اسلام نپذيرفته و آن را خرافه‌اى بيش ندانسته‌اند. قاضى عياض مى‌گويد:

«اين حديث در هيچ‌يك از كتب صحاح نقل نشده و هرگز شخص مورد اعتمادى آن را روايت نكرده است و سند متّصلى هم ندارد. صرفا مفسرين ظاهرنگر و تاريخ‌نويسان خوش باور، آنان كه فرقى ميان سليم و سقيم نمى‌گذارند و در جمع‌آورى غرايب و عجايب ولع مى‌ورزند، آن را روايت كرده‌اند و دست به دست گردانده‌اند ....

قاضى بكر بن علا راست گفته است كه مسلمانان گرفتار چنين هوس‌خواهان شده‌اند با آنكه سند اين حديث سست و متن آن مشوش و مضطرب و دگرگون است».[4]

ابو بكر ابن العربى مى‌گويد:

«هر آنچه طبرى در اين مورد روايت كرده، باطل است و اصلى ندارد».[5] محمد بن اسحاق‌


[1] . اسراء، 73- 75.

[2] . حج، 52.

[3] . تفسير طبرى؛ ج 17، ص 131- 134 و سيوطى، جلال الدين؛ الدر المنثور؛ ج 4، ص 194، 366- 368 و ابن حجر عسقلانى؛ فتح البارى فى شرح البخارى؛ ج 8، ص 333.

[4] . رسالة الشفاء؛ ج 2، ص 117.

[5] . فتح البارى؛ ج 8، ص 333.

نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى    جلد : 1  صفحه : 23
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست