نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 18
داستان
ورقة بن نوفل
ورقة
بن نوفل از عموزادگان خديجه و فردى باسواد اندك و كموبيش از تاريخ انبياى سلف با
خبر بود. در وصف او گفتهاند: «و كان قارئا للكتب و كانت له
رغبة عن عبادة الاوثان»[1].
گويند: هم او بود كه پيامبر اسلام (ص) را از نگرانى- كه در آغاز بعثت برايش رخ
داده بود- نجات داد. بخارى، مسلم، ابن هشام و طبرى شرح واقعه را چنين گفتهاند:
آنگاه
كه محمّد (ص) در غار حراء با خداى خود خلوت كرده بود، ناگهان ندايى به گوشش رسيد
كه او را مىخواند. سر بلند كرد تا بداند كيست؛ با موجودى هولناك مواجه گرديد.
وحشتزده به هر طرف مىنگريست همان صورت وحشتناك را مىديد كه آسمان را پر كرده
بود. از شدت وحشت و دهشت از خود بيخود شد و در اين حال مدتها ماند. خديجه كه از
تأخير او نگران شده بود، كسى را به دنبال او فرستاد، ولى او را نيافت تا آنكه
پيامبر (ص) به هوش آمد و به خانه رفت، ولى با حالتى هراسناك و خود باخته.
خديجه
پرسيد: تو را چه مىشود؟ گفت: از آنچه مىترسيدم بر سرم آمد. پيوسته در بيم آن
بودم كه مبادا ديوانه شوم، اكنون دچار آن شدهام! خديجه گفت: هرگز گمان بد به خود
راه مده. تو مرد خدا هستى و خداوند تو را رها نمىكند. حتما نويد آينده روشنى است
....
سپس
براى رفع نگرانى كامل پيغمبر (ص)، او را به خانه ورقة بن نوفل برد و شرح ماجرا را
به او گفت. ورقه پرسشهايى از پيغمبر (ص) كرد، در پايان به وى گفت: نگران نباش، اين
همان پيك حق است كه بر موسى كليم نازل شده و اكنون بر تو نازل گرديده است و نبوّت
تو را نويد مىدهد. گويند اينجا بود كه پيغمبر اكرم (ص) احساس آرامش كرد و فرمود:
اكنون دانستم كه پيامبرم. «فعند ذلك اطمأنّ باله و ذهبت روعته و ايقن انّه نبىّ».[2]
اين
داستان يكى از دهها داستان ساختهشده كينهتوزان دو قرن اول اسلام است كه خود را
مسلمان معرفى نموده، با ساختن اين گونه حكايتهاى افسانهآميز، ضمن سرگرم كردن
عامّه، در عقايد خاصّه ايجاد خلل مىكردند و تيشه به ريشه اسلام مىزدند.
[1] . و كان ورقة قد تنصّر و قرأ الكتب و سمع من اهل
التوراة و الانجيل( سيره ابن هشام؛ ج 1، ص 254).
- و كان امرأ تنصّر فى الجاهلية و
كان يكتب الكتاب بالعبرانية فيكتب من الانجيل بالعبرانية( صحيح بخارى؛ ج 1، ص 3).
[2] . حسين هيكل، محمد؛ حياة محمد؛ ص 95- 96 و صحيح
مسلم؛ ج 1، ص 97- 99 و صحيح بخارى؛ ج 1، ص 3- 4 و سيره ابن هشام؛ ج 1، ص 252- 255
و طبرى؛ ابو جعفر محمد بن جرير تاريخ طبرى؛ ج 2، ص 298- 300 و همو؛ جامع البيان(
تفسير طبرى) ج 30، ص 161.
نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 18