نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 156
تحريف در
اصطلاح
تحريف
در اصطلاح به هفت معنى آمده است:
1.
تحريف در دلالت كلام؛ يعنى تفسير و تأويل ناروا، به گونهاى كه لغت، وضع و
قرينهاى بر آن دلالت نداشته، صرفا طبق دلخواه آن را تفسير و تأويل نموده باشند.
لذا اين گونه تأويل غير مستند را تأويل باطل و تفسير به رأى مىشمرند. پيغمبر اكرم
فرموده است: «من فسّر القرآن برأيه فليتبوّأ مقعده من النار»،[1]
(هركه قرآن را صرفا طبق دلخواه خود تفسير كند، بايد جايگاه خود را در آتش مشخّص
سازد).
2.
آيه يا سوره را برخلاف ترتيب نزول در مصحف ثبت كردن؛ درباره سورهها اين گونه
جابهجايى صورت گرفته است، ولى در آيات احتمال آن بسيار كم است.
3.
اختلاف قرائت كه برخلاف قرائت مشهور باشد. اين كار از صدر اول تا قرنها ادامه
داشته است و كسانى از قراء برخلاف قرائت معروف قرائت مىكردهاند.
4.
اختلاف در لهجه؛ هريك از قبايل عرب، لهجه مخصوص به خود داشتند و برخلاف لهجه قريش
قرآن را تلاوت مىكردند در حالى كه قرآن به لهجه قريش نازل شده بود البته پيغمبر
اكرم اين اختلاف لهجهها را اجازه مىفرمود. حديث «نزل القرآن على سبعة احرف» ناظر
به اختلاف لهجههاست.
5.
تبديل كلمات، يعنى لفظى را از قرآن برداشتن و مرادف آن را جايگزين كردن؛ گويند عبد
الله بن مسعود تعويض كلمات را جايز مىدانست و كلمات سخت و دشوار قرآن را به كلمات
سهل و آسانتر مبدل مىكرد، به شرط آنكه به اصل معنى صدمه وارد نكند.
6.
در قرآن مطلبى (سوره، آيه، جمله و كلمه) را افزودن؛ از ابن مسعود روايت شده است كه
برخى كلمات را به عنوان تفسير در خلال آيه مىآورد تا مراد آيه را روشنتر سازد،
چنانكه در آيه تبليغ، جمله «إنّ عليا مولى المؤمنين» را زياد نموده است و آيه را
چنين مىخواند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ
رَبِّكَ- ان عليا مولى المؤمنين- وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ
فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» و نيز عجارده (برخى از خوارج كه
اتباع ابن عجردند) گمان داشتند كه سوره يوسف در قرآن افزوده شده است.[2]
7.
كاستن از قرآن؛ برخى گمان بردهاند، قرآن بيشازاندازه موجود بوده است، يا به جهت
سهو و اشتباه و يا عمدا از آن كاسته شده است. بيشتر بحث پيرامون مسأله