نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 145
«ش» در
نوشتن هيچ فرقى نبود، همچنين ميان «ب»، «ت»، «ث»؛ «ج»، «ح»، «خ»؛ «ص» و «ض»؛ «ط» و
«ظ»؛ «ع» و «غ»؛ «ف» و «ق»؛ «ن» و «ى». خواننده بايد با دقت در معناى جمله و تركيب
كلامى تشخيص دهد كه حرف موجود، جيم است يا حا و يا خا، همچنين با است يا تا و ثا،
نون است يا يا.
از
اين جهت در آيه 6 سوره حجرات در قرائت كسائى آمده است: «إن جاءكم فاسق بنبإ
فتثبّتوا»، و در قرائت ديگران «... فَتَبَيَّنُوا».[1]
ابن عامر و كوفيون خواندهاند:
«نُنْشِزُها
...»[2] و
ديگران: «ننشرها ...»[3] ابن عامر
و حفص خواندهاند: «وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ ...»[4] و
ديگران: «نكفّر ...».[5] ابن
سميقع: «فاليوم ننحّيك ببدنك» و ديگران: «... نُنَجِّيكَ ...»[6]
خواندهاند.[7]
كوفيها-
جز عاصم-: «لنثوينّهم من الجنة غرفا» و ديگران:
«لَنُبَوِّئَنَّهُمْ»[8]
خواندهاند.[9]
3.
خالى بودن از علايم و حركات
در
مصاحف اوليه كلمات عارى از هرگونه اعراب و حركات ثبت مىشد، وزن و حركت اعرابى و
بنائى كلمه مشخص نبود، لذا براى خواننده غير عرب مشكل بود تا تشخيص دهد وزن و حركت
كلمه چگونه است و حتى براى كسانى كه با زبان عربى آشنا بودند دشوار بود تا بدانند
هيئت كلمه چگونه است. مثلا مشخص نبود «اعلم»، فعل امر است يا فعل متكلم مضارع و
احيانا افعل التفضيل يا فعل ماضى از باب افعال.
حمزه
و كسائى آيه 259 سوره بقره: «قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ
عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» را به صيغه فعل امر خواندهاند و
ديگران فعل مضارع متكلم.[10] كما اينكه
نافع آيه 119 سوره بقره:
«و
لا تسألْ عن اصحاب الجحيم» را به صيغه نهى و ديگران فعل مضارع مجهول خواندهاند.[11]
حمزه و كسائى آيه 158 سوره بقره: «و من يطّوّع ...» را با يا و تشديد طا به صورت
مضارع مجزوم و ديگران با تا و فتح و تخفيف طا به صورت فعل ماضى خواندهاند.[12]