نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 343
اهانت عمر به صفيّه در مورد شفاعت
او بود كه در باره صفيه (عمه
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) آن سخنان را گفت. حضرت هم غضبناك شد و آن سخنان را
فرمود[1].
مخالفت ابو بكر و عمر
در قتل رئيس خوارج
او و رفيقش بودند كه از
قتل مردى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دستور كشتن او را داده بود خوددارى
كردند. آن حضرت بعد از آن دو، به من دستور داد و در اين باره مطالبى فرمود[2].
مخالفت ابو بكر و عمر
در ابلاغ پيام
پيامبر صلى اللَّه عليه
و آله به ابو بكر دستور داد تا در بين مردم ندا كند. «هر كس با توحيد خدا را
ملاقات كند و به او هيچ شريكى قائل نشود، داخل بهشت مىشود». عمر مانع ابو بكر شد.
[1] در بحار: ج 8 قديم ص 200 از امام باقر عليه
السّلام روايت كرده كه پسر صفيه دختر عبد المطلب از دنيا رفته بود.
عمر به او برخورد كرد و گفت:«
گوشوارهات را بپوشان كه فاميلى تو با پيامبر برايت نفعى نخواهد داشت»!! صفيه گفت:
تو مگر گوشواره مرا ديدى اى زنا زاده؟ سپس صفيه نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
آمد و اين جريان را به آن حضرت خبر داد و گريست. حضرت بيرون آمد و ندا كرد تا مردم
جمع شدند. سپس فرمود: چه شده است كه عدّهاى گمان مىكنند خويشاوندى من نفعى ندارد
....
[2] در الغدير: ج 7 ص 216 از ابى سعيد خدرى روايت
كرده است كه: ابو بكر نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: يا رسول
اللَّه، من از فلان مكان مىگذشتم، مردى با خشوع و خوش سيما مشغول نماز بود. حضرت
به او فرمود: سراغ او برو و او را بقتل برسان. ابو بكر سراغ او رفت ولى او را به
آن حالت ديد و نخواست او را بكشد و نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برگشت. حضرت
به عمر فرمود: برو و او را بكش. عمر هم آمد و چون او را به همان حالتى كه ابو بكر
ديده بود ملاحظه كرد او را نكشت و برگشت و گفت: من او را در حال خشوع يافتم و
نخواستم او را بكشم. حضرت فرمود: يا على، تو برو و او را بكش. على عليه السّلام
آمد ولى او را نديد و برگشت و عرض كرد: يا رسول اللَّه، او را نديدم. حضرت فرمود:«
آن مرد و اصحابش قرآن را مىخوانند ولى از گلويشان تجاوز نمىكند. از دين بيرون
مىروند همان طور كه تير به شكار اصابت كند و از تن او بيرون آيد، و دوباره به دين
بر نمىگردند مگر آنكه تير به شكاف خود برگردد. آنان را بكشيد كه بدترين مردمان
هستند. و آن مرد ذو الثدية رئيس خوارج نهروان بود.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 343