نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 337
پسر عمويش بر او غالب شديم در حالى كه حقى در آن نداشتيم و
فدك را هم از دست همسر او بيرون آورديم. (ابو بكر گفت:) وقتى نماز صبح را با مردم
خواندم كنار او بايست و شمشيرت همراهت باشد. وقتى من نماز را خواندم و سلام دادم
گردن او را بزن»!! على عليه السّلام مىفرمايد: خالد بن وليد در حالى كه شمشيرش را
به كمر بسته بود در كنار من به نماز ايستاد. ابو بكر هم به نماز ايستاد و در تصميم
خود متردّد و پشيمان شده و متحيّر مانده بود، تا آنجا كه نزديك بود آفتاب طلوع
كند! لذا قبل از آنكه سلام دهد گفت:
«آنچه به تو دستور داده
بودم انجام مده» و سپس سلام نماز را داد!! به خالد گفتم: موضوع چه بود؟! گفت: به
من دستور داده بود كه وقتى سلام نماز را داد گردن تو را بزنم. گفتم: آيا چنين كارى
را مىكردى؟ گفت: آرى بخدا قسم، اگر سلام مىداد انجام مىدادم!
حبس خمس
سليم مىگويد: سپس امير
المؤمنين عليه السّلام رو به عباس و اطرافيانش كرد و فرمود[1]: آيا تعجب نمىكنيد از اينكه او و
رفيقش سهم ذوى القربى را كه خداوند براى ما در قرآن واجب كرده حبس نمودهاند؟! خدا
هم مىدانست كه اينان بزودى در اين باره به ما ظلم مىكنند و آن را از دست ما خارج
مىكنند و لذا فرمود: إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى
عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ[2]، «اگر به خدا و
به آنچه در روز فرقان، روزى كه دو گروه با يك ديگر ملاقات مىكنند نازل كرديم
ايمان آوردهايد ...»[3].
[1] عبارت در كتاب ارشاد القلوب چنين است: سپس
امير المؤمنين عليه السّلام رو به اطرافيانش كرد و فرمود: آيا براى شما رأيى ظاهر
نشد كه باعث شد آنان بر ما اهل بيت از هر جانب و به هر شكلى مسلط شوند و از هيچ
گونه دور كردن و به نهايت درجه بدرفتارى و گرفتن حقوق ما كوتاهى نكنند. آيا عجيب
نيست كه او و رفيقش سهم ذوى القربى را از ما حبس مىكنند ....