نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 336
در اينجا ابو بكر ساكت شد، ولى عمر گفت: آرى، و بر تو حدّ
جارى مىكنيم!!! فرمود: دروغ گفتى و لئامت خود را ثابت كردى، مگر آنكه اقرار كنى
بر دين محمد صلى اللَّه عليه و آله نيستى. كسى كه شهادتى را بر عليه سيده زنان اهل
بهشت قبول مىكند يا حدّى را بر او جارى مىنمايد ملعون است و به آنچه خدا بر
محمّد صلى اللَّه عليه و آله نازل كرده كافر است، زيرا كسانى كه خداوند همه بديها
را از آنان برده و آنان را پاك گردانيده شهادتى بر عليهشان روا نيست، چون از هر
بدى معصوماند و از هر فحشائى پاك شدهاند. اى عمر، در باره اهل اين آيه (آيه
تطهير) به من خبر ده، اگر قومى بر عليه آنان يا يكى از ايشان نسبت شرك يا كفر يا
فحشا دهد آيا مسلمانان از ايشان برائت مىجويند و بر آنها حدّ جارى مىكنند؟
عمر گفت: آرى، آنان با
ساير مردم در اين باره يكى هستند. فرمود: «دروغ گفتى و كافر شدى، آنها با ساير
مردم در اين باره يكى نيستند، زيرا خداوند آنان را معصوم قرار داده و در باره عصمت
و طهارت آنان آيه نازل كرده و همه بدىها را از ايشان برده است.
پس هر كس بر عليه آنان
مطلبى را تصديق كند خدا و رسولش را تكذيب نموده است».
ابو بكر گفت: اى عمر، تو
را قسم مىدهم كه ساكت باشى!
نقشه قتل امير
المؤمنين عليه السّلام
شب كه شد ابو بكر و عمر
سراغ خالد بن وليد فرستادند و گفتند: ما مىخواهيم موضوعى را پنهانى با تو در ميان
بگذاريم[1] و آن را به
تو واگذار كنيم بخاطر اطمينانى كه به تو داريم. خالد گفت: هر كارى مىخواهيد به من
واگذار كنيد كه من مطيع فرمان شما هستم. گفتند: «اين پادشاهى و سلطنت تا على زنده
است براى ما فايده ندارد. نشنيدى به ما چه گفت و چگونه با ما روبرو شد؟ ما در امان
نيستيم كه او پنهانى به سوى خود دعوت كند و عدّهاى به او پاسخ مثبت دهند و او بر
عليه ما قيام كند، چرا كه او شجاعترين عرب است و ما هم نسبت به او اين كارهائى كه
ديدى مرتكبشدهايم و در حكومت