نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 300
بدارد مرا دوست داشته و هر كس مرا دوست بدارد خدا را دوست
دارد. هر كس بغض على را دارد مرا مبغوض داشته و هر كس مرا مبغوض بدارد خدا را
مبغوض داشته است».
حدود بيست نفر از بزرگان
مهاجرين و انصار گفتند: «آرى بخدا قسم»، و بقيه ساكت ماندند.
امير المؤمنين عليه
السّلام به سكوتكنندگان فرمود: چرا ساكتيد؟ گفتند: اينان كه شهادت دادند در
راستگويى و فضيلت و سابقه نزد ما مورد اعتماد هستند. حضرت فرمود: خدايا بر اينان
شاهد باش.
آنان گفتند: پروردگارا،
ما شهادت ندادهايم و نگفتهايم جز آنچه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
شنيدهايم، و آنچه افراد مورد اطمينان از اينان و ديگران براى ما نقل كردهاند كه
از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدهاند.
3 سخنان طلحه با امير
المؤمنين عليه السّلام
هفت جواب به حديث جعلى
ابو بكر و عمر در باره خلافت
طلحة بن عبيد اللَّه- كه
«زيرك قريش خوانده مىشد- گفت: چه كنيم با ادعاى ابو بكر و عمر و اصحابش كه او را
تصديق كردند و شهادت بر گفتار او دادند در آن روزى كه تو را به اجبار مىآوردند و
در گردنت طنابى بود[1]! به تو
گفتند: «بيعت كن»، و تو در مقابل آنان با فضائل و سوابق خود استدلال كردى، و همه
تو را تصديق كردند. ولى بعد از آن ابو بكر ادعا كرد از پيامبر صلى اللَّه عليه و
آله شنيده است كه گفته: «خداوند نخواسته است نبوت و خلافت براى ما اهل بيت جمع
شود». عمر و ابو عبيده جراح و سالم و معاذ بن جبل هم او را تصديق كردند؟!
[1]« ج»: طنابى در گردنت پيچيده بود.« ج» خ ل: تو
را در حالى آوردند كه طنابى را در گردنت محكم كرده بودند.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 300