واقعيت دارد؛ امّا اگر دختران از اين توازن
بىبهره باشند و اگر همانند امروز، برنامههاى آموزشى بر دختران تحميل شود و تمام
دانش، دانشى باشد كه از كتابها آموخته مىشود (علم تئورى صرف) و هيچ دانش تجربى
وجود نداشته باشد همانطور كه قبلًا ذكر شد به دليل اينكه دختران دوست دارند
معلّمشان را خوشحال كنند و خشنود كردن معلّم پاداش مهمى برايشان مىباشد، تكاليف
مدرسه را انجام خواهند داد، ولى بيشتر پسران اينگونه نيستند. اگر پسرها از توازن
ميان دانش تجربى و دانش تئورى بىنصيب شوند، از مدرسه گريزان مىشوند.
تغيير برنامه آموزشى و حركت آن از دانش تجربى به سمت دانش تئورى باعث
يك نتيجه ناخواسته مىگردد. اين تغيير سبب مىشود انگيزه يادگيرى آنچه از پسران
خواسته مىشود تا ياد بگيرند، تضعيف گردد.
اينكه چگونه تغيير اتفاق افتاد تا افراد هوشمند و تحصيل كردهاى كه
برنامههاى آموزشى مدارس را مىنوشتند، اين شيوه نامتوازن و ناسالم را در مدرسه
عرضه كنند؛ جواب آسان است: كامپيوترها.
تفاوت يك كودك با يك كامپيوتر قابل برنامهريزى چقدر است؟
يك روبوت واقعاً عالى با بهترين مغز، چشم و گوش ممكن را كه مىتوانيد
به گرانترين قيمت بخريد، تصوّر كنيد. چقدر يك انسان با اين
روبوت فرق دارد؟ بهتر است پرسش را به گونه ديگرى بيان كنيم: آيا ما