خَيْرٌ»؛ اين
نيكوتر است، «وَ أَحْسَنُ تَأْويلًا»؛[1] داراى عاقبت بهترى است. ببينيد
مردم را متوجه مىكند به عواقب نيك و فرمانروائى نيكان و عواقب سوء فرمانروائى
بدان، آيه بعدى طعن به كسانى است كه از اين فرمان كلى سر مىپيچند. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما
أُنْزِلَ إِلَيْكَ»؛[2]
آيا نمىنگرى به آن كسانى كه مىپندارند كه ايمان آوردهاند به آنچه بر تو نازل
شدهاست، «وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ»؛
و مىپندارند كه به آئين پيشينيان تو ايمان دارند، خودشان را مؤمن فرض مىكنند در
حاليكه كارى از آنها سر مىزند كه منافى با ايمان به خداست،
«يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ»؛
مىخواهند تحاكم به طاغوت كنند يعنى حل و فصل كار خود را به طاغوت مراجعه كنند، ا
زطاغوت نظر بخواهند و فرمان بگيرند و بر طبق نظر او زندگى خود را براه ببرند، اين
منافى با ايمان است. «وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ»؛
مىخواهند نزد طاغوت تحاكم كنند در حالى كه «وَ
قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ»؛ در حالى كه به آنها فرمان
داده شده است كه به طاغوت كفر بورزد، «وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ
يُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعيداً»؛[3]
و شيطان مىخواهد كه آنان را گمراه كند گمراهى و سرگشتگى بسى دور. كه من احتمال
مىدهم اين شيطان همان خود طاغوت است و چيز ديگرى نيست، اينها مىخواهند سراغ
طاغوت بروند غافل از اينكه اين شيطانى كه به عنوان طاغوت در قرآن شناخته مىشود،
آنها را از راه راست دور مىكند و آنها از واديهاى سرگردانى سر در خواهند آورد.
شيطان آنها را آنچنان از جاده دور مىاندازد كه برگشتنش كار يك ذرّه و دو ذرّه
نيست. خيلى به دشوارى مىتوانند براه راست و هدايت برگردند.[4]
شرع و عقل حكم مىكند كه نگذاريم وضع حكومتها به همين