نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على جلد : 1 صفحه : 85
دنيا نمىفروشم.
در اجراى اين طرح، معاويه به والى كوفه، مغيرة بن شعبه دستور داد
عدّهاى از اهل كوفه را به شام بفرستد تا آنان از معاويه، جانشينى يزيد را درخواست
كنند! و به تعبيرى بگويند كه مردم ولايتعهدى يزيد را خواستارند.
مغيره چهل نفر را برگزيد و به شام فرستاد. آنان در سخنرانى معاويه
شركت كردند و به او گفتند: اى آقا! چرا معطل مىكنى؟ براى چه مردم را در انتظار
مىگذارى؟! اى معاويه! ما از آينده خبر نداريم و نمىدانيم چه خواهد شد. مصلحت اين
است كه يزيد را به جانشينى خود معرفى كنى ....
معاويه در پاسخ گفت: عجب! درخواست شما اين است؟ باشد، پس شما صبر
كنيد! من فكر كنم و بعد اعلام مىنمايم.
سركرده اين گروه عروه پسر مغيرة بن شعبه بود.
فردى به او گفت: پدر تو دين اين گروه را به چه مبلغى خريد؟
تنها كسى كه همراهى او فوايد فراوانى براى يزيد و معاويه و از طرفى
ضررهاى بسيارى براى اسلام و جامعه مسلمانان داشته، عبداللَّه بن عمر است. او نيز
از مخالفان طرح ولايتعهدى يزيد بوده كه با گرفتن پول سكوت كرد و سكوت او آثار
فراوانى داشت؛ چرا كه عبداللَّه به ظاهر مردى مقدس بود و براى جامعه آن روز و مردم
آن ديار الگو و نمونه بود و افزون بر آن، به خاطر پدرش نيز به او احترام
مىگزاردند. او براى
[1] - تاريخ مدينة دمشق: 40/ 298؛ الكامل فى التاريخ:
3/ 350
نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على جلد : 1 صفحه : 85