نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على جلد : 1 صفحه : 116
الفاحش، فأقبل إلى حرم اللَّه مستجيراً به؛
اما بعد، ابن زبير مردى است كه به ما هيچ ارتباطى ندارد ... اما آن
گاه كه حسين، شهر و ديار و منزل پدرانش را رها كرد و من علّت اين حركت را از او
پرسيدم، پاسخ داد كه مأموران و كارگزاران تو (يزيد) در مدينه با او بدرفتارى
كردهاند، به او جسارت نموده و احترامش را نگه نداشتهاند و او به خانه خدا
پناهنده شده است.
ابن عبّاس در ادامه براى يزيد مىنويسد:
فاتّق اللَّه في السرّ والعلانية ... ولا تحفر له مهواة، فكم من حافر
لغيره حفراً وقع فيه؛
تقواى الهى را در آشكار و خفا پيشه كن ... و براى كسى چاه نكن! چه
بسيار افرادى كه براى ديگران چاه كندند، ولى خود در آن چاه افتادند.
ابن عبّاس نصيحتهاى ديگرى نيز در اين نامه به يزيد مىنويسد.[1]
او از شجره نفرين شده است. ابن كثير از احمد بن حنبل نقل مىكند و
احمد نيز به نقل از ابوهريره مىگويد: از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله شنيدم
كه فرمودند:
لَيَرْعَفَنَّ على منبري جبّار من جبابرة بني اميّة حتّى يسيل
رعافه؛
بر منبر من زورگويى از ستمگران بنواميّه مىنشيند كه دچار خوندماغ
مىشود، به گونهاى كه خون او بر منبر جارى مىشود.