responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على    جلد : 1  صفحه : 109

با ظاهربينى فريب اين افراد را خورد و بايد واقعيّت و حقيقت را دريافت.

براى نمونه، آن گاه كه مأمون، امام رضا عليه السلام را مسموم كرد و خبر شهادت آن حضرت به او رسيد، چنان در تشييع جنازه امام هشتم عليه السلام گريان و با سر و پاى برهنه حركت مى‌كرد كه بعد از گذشت قرن‌ها و حتّى تا اين زمان، برخى در قاتل بودن مأمون عبّاسى شك كرده‌اند!

شاهد بر اين‌كه برخورد وليد از روى نقشه قبلى صورت گرفته و هرگز مهر و محبّتى در كار نبوده، اين است كه وقتى عبداللَّه بن زبير از مدينه به مكّه حركت كرد، وليد عدّه‌اى را به فرمان‌دهى حبيب ذكوان و سى نفر اسب سوار در پى او فرستاد تا او را دست‌گير كنند.[1]

وليد آن گاه كه خبر حركت سيّدالشهداء عليه السلام از مدينه به مكّه را شنيد، در مورد آن حضرت چنين عملى انجام نداد، بلكه گفت: «الحمد للَّه!».

اگر وليد مأمور بوده كه يا از حضرت بيعت بگيرد و يا ايشان را به قتل برساند، پس معنا ندارد كه پس از خروج آن حضرت از مدينه بگويد: «الحمد للَّه»، چرا كه مأموريت مذكور اجرا نشده و بايد سرزنش و مؤاخذه مى‌شد.

امّا هرگز اين گونه نشد و درباره سرزنش و مجازات وليد- به جهت اين آزادى و اختيارى كه به سيّدالشهداء عليه السلام داده است- هيچ نشانه‌اى نيافته‌ايم و اگر مؤاخذه‌اى نيز باشد، به جهت فرار عبداللَّه بن زبير است كه دستور داشته او را تكه تكه كند و نتوانسته است.

گواه بر اين مطلب اين است كه وليد پس از خروج سيّدالشهداء عليه السلام از


[1] - الأخبار الطوال: 228

نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على    جلد : 1  صفحه : 109
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست