نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين جلد : 1 صفحه : 39
حجاج ايرانى براى شركت در يك همايش
بينالمللى رفته بود به جمهورى آذربايجان.
رايزن فرهنگى كشورمان از فرصت پيش آمده، حُسن استفاده را كرد و اجازه
خواست سه نفر از شخصيتهاى علمى- مذهبى اين كشور، مهمان آن سال بعثه رهبرى در
مراسم حج باشند.
با اين تقاضا موافقت شد و انتخاب اين افراد به عهده رايزن فرهنگى
قرار گرفت.
دوتن را برگزيد و در انتخاب سومى ماند!
اشتياق او در انتخاب خويش، كمتر از كسانى نبود كه در آن سال مهمان
خانه خدا بودند.
ناگهان برقى در ذهنش جهيد. گفتم كه؛ نام اين سومى را به دلش
انداختند!
علىِ ...، دانشجوى رشته زبان انگليسى و عربى دانشگاه خزر باكو!
پژوهشگرى باهوش، متدين، فعال و علاقمند به علوم اسلامى ... و از همه مهمتر
غيرتمند در تبليغ مكتب اهل بيت.
بار ديگر به اين انتخاب فكر مىكند. خاطره مناظرههاى او را با
وهابيان از ذهن مىگذراند و بىاختيار، حميت او را در دفاع از عقيده خويش در دل
مىستايد.
هر چه بيشتر مىانديشد، در تصميم خود بر انتخاب او مُصرتر مىشود.
او را مىخواند و از اين دعوت ويژه با او سخن مىگويد. مگر انسان در
طول زندگى چند بار اين گونه دعوت مىشود؟
از زبان خودش بشنويد:
على آقا! خوش آمدى.
نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين جلد : 1 صفحه : 39