responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 179

چيزايى دستتون مى‌آد! عزت زياد.

معمار از جا برخاست و راه مسجد را پيش گرفت و شروع كرد با دقت، آخر آيةالكرسى دور شبستان را خواندن؛

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ. اين آخر آية الكرسى است. اصولًا بايد كاشيكار به همين اندازه بسنده مى‌كرد؛ اما او بخشى از آيه بعد را هم در ادامه آورده بود. چيزى كه معمار تاكنون هيچ كجا نديده بود!

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حاجّ ابراهيم ... و ديگر تمام!

يعنى من عرضه اين را دارم كه نام خودم را از زبان قرآن بر كاشى‌هاى مسجد شما حك كنم!

اين هم نوعى هنرمندى است؛ نه؟

***

من از حلقوم مادرى كه درد مى‌كشد و فرياد مى‌زند تا جگر گوشه‌اش را به دنيا آورد، بانگ حيات مى‌شنوم. شما چه؟!

مثل صداى نوك زدن جوجه‌اى به پوسته اطراف خويش! كه نويد حيات مى‌دهد. يعنى، اندكى صبر، سحر نزديك است.

گويا مقدمه حيات، شكستن است. شكستن فريادى در ناى مادرى درد آشنا يا شكستن پوسته‌اى فراروى جوجه‌اى خُرد و بينوا!

تا اينجا همه چيز يكسان است. كودكى كه راه هستى مى‌گيرد و انسان مى‌شود يا جوجه‌اى كه رنگ حيات مى‌گيرد و حيوان مى‌شود.

اما اين تازه آغاز كار است. هرچه مى‌گذرد، شرايط متفاوت مى‌شود.

از آن حيوان، همان يك شكستن قشنگ است و بس؛

اما انسان مى‌تواند همچنان بشكند و اين شكستن‌ها يكى زيباتر از

نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 179
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست