نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 65
در سالهاى «1918، 1924، 1936، 1977 م»
اتحاد شوروى چندان توفيقى براى دستيابى به مشروعيت نيافت و اين ناتوانى ... به
علت آن [بود] كه اصول عمده آن، مانند انحصار قدرت به دست حزب كمونيست با ارزشها و
آرمانهاى توده مردم شوروى هماهنگى نداشت.[1]
نقد مشروعيت به معناى انطباق فرايند اقتداريابى رهبران، با باورها
و عقايد مردم
در اين تعريف، در واقع عقايد و باورهاى جامعه ركن و محور اصلى تلقّى
شده است؛ حال آنكه عقايد و باورهاى جامعه خود به نوعى معلول يكسرى حوادث تاريخى
و اوضاع اقتصادى و سياسى و فرهنگى و نيز شرايط روحى و جسمى آحاد جامعه است كه
مجموع اين موارد به نوعى در ساختار و شكلگيرى عقايد و باورهاى مردم تأثيرگذار
مىباشند.
بنابراين، باورها و عقايد مردم كه امرى ذهنى و نه واقعى و عينى است
به دليل متغيّر و بىثبات بودن داراى اعتبار ذاتى نيست تا به عنوان اصل محورى در
تعريف مشروعيت اخذ شود؛ زيرا مشروعيت پشتوانه حكومت و عنصر اساسى در ثبات آن است و
چگونه مىتوان چنين پشتوانهاى را براساس امرى كاملا ذهنى و غير ثابت و تأثيرپذير
از عوامل گوناگون، كه اعتبار حقيقى و ذاتى ندارد تعريف و شناسايى كرد.
3. گاه مشروعيت را به كارآيى درازمدت نظام سياسى تعريف مىكنند و
ملاك حقانيت را در توانمندى حكومت در ايجاد رشد اقتصادى و رفاه و امنيّت، دانسته،
اظهار مىدارند:
مشروعيت، حاصل كارآيى، و قاطعيت نظام سياسى در درازمدت است.[2]