نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 282
پير و مردان با ايمان را تا قيامت، اندوهگين
نگاه مىدارد. پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر ديدم؛ پس صبر
كردم درحالىكه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با ديدگان خود
مىنگريستم كه ميراث مرا به غارت مىبرند! تا اينكه خليفه اول به راه خود رفت و
خلافت را به پسر خطّاب سپرد ... شگفتا! ابا بكر كه در حيات خود از مردم مىخواست
عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى درآورد؟
در اين بيانات، با اينكه امام عليه السّلام در برابر رأى مردم
موضعگيرى نمىكنند؛ اما مشروعيتيابى حكومت خلفا، از طريق بيعت مردم را از درجه
اعتبار ساقط مىدانند و تحمل آن را بسيار طاقتفرسا و دردناك معرفى مىكنند.
دوم: شكوه از تبانى قريش بر غضب خلافت
و قد قال قائل: إنّك على هذا الأمر يا بن أبى طالب لحريص؛ فقلت: بل
أنتم والله لأحرص و أبعد، و أنا أخصّ و أقرب، و إنّما طلبت حقا لى و أنتم تحولون
بينى و بينه و تضربون وجهى دونه ... اللهم إنى أستعديك على قريش و من أعائهم!
فإنهم قطعوا رحمى، و صغّروا عظيم منزلتى و أجمعوا على منازعتى أمرا هو لى؛[1] [سعد بن ابى وقاص] در روز شورا به من گفت: اى فرزند ابو طالب، نسبت
به خلافت بسيار حريصى! گفتم: سوگند به خدا! شما بر اين امر، حريصتر [و در لياقت
براى خلافت و نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله] دورتريد و من بدان سزاوارتر
و [از جهت انتساب به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله] نزديكترم، همانا حق خود را مطالبه
مىكنم كه شما بين من و آن حائل شديد و دست ردّ به سينهام زديد ... بار خدايا! از
قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مىكنم؛ زيرا قريش
پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و در غصب حق
من با يكديگر همداستان شدند.